حــمــیــد نریــمــانـی

حــمــیــد نریــمــانـی

۲۰ مطلب با موضوع «دست نوشته ها» ثبت شده است

درباره ی شب قدر

شنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۲، ۰۶:۲۰ ب.ظ

شب قدر است و طی شد نامه ی هجر                سـلامٌ فـیه حـتی مطلع الفجر

دلا در عــاشــقی ثـابـت قـدم بـاش                 که در این ره نباشد کار بی اجر

خداوندا!

ای مهربانِ من، تو را به زیباترین نامهایت، تو را به نورت که در همه جا جاری است، تو را به فرستادگانت که بشارت دهنده ی بهشت و هشدار دهنده از دوزخ بوده اند سوگند می دهم...

سوگند می دهم تا حقیقت این شب را به من بشناسانی؛ خداوندا! از تو می خواهم تا شب قدر را به من بشناسانی، آن شبی که فرمودی برتر از هزار ماه است، آن شبی که در آن قرآن را نازل می فرمایی، شبی که تا به صبح فرشتگان به امرت مشغولند...

آری ای پروردگار من!

قدر و منزلت شب قدر را بر من نمایان کن. اما قدرِ شبِ قدر؟! چگونه؟

خداوندا، نمی توان شب قدر را درک کرد و به حقیقت آن نائل شد، مگر با شناخت مقام ربوبی تو ای پروردگار من...

پس ای خداوند کریم!

خودت را به من بشناسان، قدر و منزلت و بزرگی و حقیقت خود را بر من نمایان کن، خود را به من بشناسان...

۰ نظر ۰۵ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۲۰
حمید نریمانی

تأملی درباره ی دعای سحر

چهارشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۲، ۰۴:۵۰ ق.ظ

در اندیشه ی فلسفی و عرفانی چندین نظریه در رابطه با "وجود"، بیان شده است. برخی معتقد به "اصالت وجود" هستند، برخی به "کثرت وجود" اعتقاد دارند و عده ای به "وحدت وجود" پرداخته اند. هر کدام از این نِحله های فکری بحث های غامضی می طلبد تا در روشن شدن مفاهیم آن کوششی صورت گیرد. این مجال شایسته ی بحث در بررسی ذات این اندیشه ها نیست و تنها به بیان خلاصه ای از این اندیشه ها پرداخته می شود؛ و به جاست که بیان داریم قطعاً نواقص زیادی در این مختصر وجود خواهد داشت.

اصالت وجود همانطور که از نامش پیداست، به وجود اهمیت می دهد و جهان را عرصه ی وجود خارجی می پندارد. به عبارتی در عالم خارج، اعتبار و اهمیت از آن وجود یکایک آدمیان می باشد. اندیشه های ملاصدرا در این باره راهنمایی های بسیاری خواهد کرد. این اندیشه در دوره ی مدرن به اگزیستانسیالیم تعبیر شده که از جوانبی با اندیشه های ملاصدرا تفاوت دارد.

کثرت وجود بر این اعتقاد است که تعدد در عالم و وجود کثرت در عالم بیرون نمایانگر تفاوت های بسیاری است و هر وجود برای خویشتن صاحب جایگاه متمایزی نسبت به دیگری است و هیچ شباهتی میان این کثرات عالم مشاهده نمی شود.

اما اندیشه ی وحدت گرایانه یا وحدت وجودی که می توان ابن عربی را از پیش قراولان این مکتب دانست بر این عقیده است که عالم همه مظهر و نماد یک امر متعالی است، یعنی تمام عرصه ی وجود نمایانگر حضرت باری تعالی است. به بیان سید ناصر طباطبایی لبّ و عصاره ی معنی وحدت وجود، ظهور و تجلّی حق در موجودات یعنی اتحاد الوهیت با بشریت و حلول روح ربوبی در هیکل بشری و فنای فی الله و بقای بالله یا اتحاد ظاهر و مظهر و تجسّد لاهوت در ناسوت تعریف شده است.[1] به بیان دیگر در جهان هستی چیزی غیر از مقام ربوبی و پروردگار وجود ندارد و همه ی کثرت ها اگر با دیده ی وحدت گرایانه ای مشاهده شود به یک وجود ختم خواهد شد و آن حضرت حق می باشد.

۰ نظر ۲۶ تیر ۹۲ ، ۰۴:۵۰
حمید نریمانی

برداشت هایی از قرآن - 2

پنجشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۲، ۰۲:۲۴ ق.ظ

َلوْ أَنزَلْنَا هَـٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَةِ اللَّـهِ؛ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ  ﴿٢١﴾

اگر این قرآن را بر کوهى فرومى‌فرستادیم، یقیناً آن [کوه‌] را از بیم خدا فروتن [و] از هم‌پاشیده مى‌دیدى. و این مَثَلها را براى مردم مى‌زنیم، باشد که آنان بیندیشند.

در رابطه با نحوه ی نگرش به قرآن و ترجمه یا تفسیر آن نگاه های گوناگونی وجود دارد، از جمله تفسیر انفسی و تفسیر آفاقی. تفسیر انفسی با نگرش به درون آدمی است و بر اساس وجود آدمیان به تفسیر قرآن پرداخته می شود. تفسیر آفاقی بر اساس خود آیات و متن قرآن به تفسیر و ترجمه پرداخته می شود.

به آیه ی فوق که در سوره ی حشر آمده است می توان نگاه دوگانه ای داشت، یکی بر اساس ظاهر آیه و دیگری بر اساس مقایسه با درون آدمی. بر اساس ظاهر آیه چنین بر می آید که عظمت معنوی قرآن و آموزه هایش به اندازه ای است که حتی کوه ها که از سنگ های سخت به وجود آمده اند یارای کشش چنین مفاهیمی را ندارند و در مقابل عظمت ربوبی پروردگار، از روی خشیت و بی مقداری از هم خواهند پاشید و از میان خواهند رفت.

۰ نظر ۲۰ تیر ۹۲ ، ۰۲:۲۴
حمید نریمانی

در فرا رسیدن ماه مبارک رمضان

سه شنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۲، ۱۲:۲۰ ب.ظ

اندرون از طعام خالی دار                     تا در او نور معرفت بینی

روزه گرفتن از جمله اعمالی است که حق -سبحانه و تعالی- آن را دوست میدارد، به عبارتی هدیه ای است از جانب آن عزیز مر بندگان محبوب خویش را؛ و آن را وسیله ای جهت قرب به خویشتن قرار داد، آن جایگاهی که اختصاص مر بندگان مخلص او را دارد.

رب -جل و علی شأنه- پاداشی را که بهر نکوداشت این هدیه معین فرموده، تا اندازه ای والا مقدار است که خود را پاداش آن میداند، با توجه به عظمت این مرحمت، بندگان را می زیبد تا در حفظ این هدیه ی گرانقدر سعی بلیغ و جهدی جلیل بر خود بینگارند تا از آن آنگونه که شایسته است پاسداری کنند.

حد قلیل پاداش آن را بر رضایت آن عزیز -سبحانه عما یصفون- قرار دهیم، باشد تا با کرامت آن کریم غفور، لایق دریافت شأن مخلصین، که همانا، جایگاه صدق نزد اوست شویم، همان جایگاهی که صادقانِ در مسیر را شایسته است، پس در این گام نهادن ها علم را با عمل و صدق را با حلم درآمیزیم تا محبوب خویش را خرسند گردانیم.

ربنا ثبت اقدامنا وانصرنا علی الشیطان الرجیم، انک انت التواب الرحیم.

۰ نظر ۱۸ تیر ۹۲ ، ۱۲:۲۰
حمید نریمانی

اعیاد شعبانیه

چهارشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۲۴ ق.ظ

به نام مهربان مهرگستر

فرا رسیدن خجسته اعیاد شعبانیه، میلاد جلوه های جهاد و مقاومت، ادب و تواضع، عبودیت و بندگی؛ حضرت حسین ابن علی، ابالفضل العباس و سجاد زین العابدین تهنیت باد.

امید است همانطور که از نحوه ی به شهادت رسیدن آن عزیزان الگو می گیریم و آرزوی مرگی همچون آنان داریم، از نحوه ی زندگی آن عزیزان نیز بهره ها ببریم و در حیاطمان آن ها را جلوه گر نماییم.

حسین ابن علی (ع) الگوی مقاومت و جهاد است، چرا که در مقابل ظلم و جور سر تعظیم فرود نیاورد و تا آخرین لحظه به مقاومت پرداخت. اما باید آگاه بود که این عزیز قبل از اینکه مجاهدی بی بدیل باشد، استادی تمام عیار، معلمی بزرگوار و عالِمی عامل بوده است. امیدوارم بتوانیم در کنار الگو گرفتن از ویژگی های نهایی آن حضرت که در عرصه ی پیکار با خصم ظهور یافت، از خصوصیت های ابتدایی آن حضرت که منجر به ایجاد آن روحیه ی تسلیم ناپذیری در مقابل دشمن بوده است بهره ها ببریم.

ابالفضل العباس (ع) نماینده ی استواری و وفادری است، زیرا در عرصه ی پیکار تا آخرین لحظه از مقاومت ناامید نشد و همچنان وفادار به عهد خویش باقی ماند. چه زیباست در کنار این ویژگی ها، از ادب و تواضع آن حضرت بیاموزیم و خود را متخلق به اخلاق آن عزیز نماییم تا به استواری کوه مانند آن حضرت و وفاداری بی مانند ایشان برسیم.

و سجاد زین العابدین (ع)، جلوه ی عبودیت و بندگی است، و همیشه سر تعظیم در برابر مقام ربوبی پروردگار فرود می آورد و در این راه سختی های زیادی را بر خویشتن هموار می نمود. این ویژگی های برجسته در این عزیز منجر به دلیر گشتن حضرتش در برابر تمامی ستمگران و ظالمان دوران خود شد و زبانی برنده و کوبنده عطا نمود، زبانی که در برابر ظالمان چون شمشیری برنده عمل می نمود و در برابر عظمت پروردگار جز خضوع و خشوع ظهوری نداشت.

خدا را می خوانیم به حق این اسوه های جهاد، ادب و عبودیت، ما را در راه رسیدن به تعالی روحی یاری نماید تا توان ظلم به هیچ بنده ای را نداشته باشیم و جسارت مقاومت در برابر هر گونه ستمی را در خویش بیابیم.

خدایا چنان کن سرانجام کار، تو خشنود باشی و ما رستگار

پاینده باشید

۰ نظر ۲۲ خرداد ۹۲ ، ۱۱:۲۴
حمید نریمانی

به نام مهربان بی همتا

جمعه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۲۰ ق.ظ

حمد و ستایش شایسته ی آن پروردگارِ عالمیان است، هم­او که ما را از هیچ آفرید و به عرش اعلی دعوت نمود.

آن عزیزی که مر بندگان خویش را جانِ جان است، و ذکرش حلاوت بخش روحِ هر انسان.

سپاس می گوییم او را، که ما را به چشمه هدایت خویش راه نمود؛ همان قرآنِ مانایِ عزیز، که هر کس در آن چنگ زد، خجستهِ بختِ دنیا و آخرت شد...

حمد او را می زیبد که در آن کتاب مبین، ما را به جلالتِ والدینِ گرامیمان هدایت کرد، و خدمتِ محضر مبارکشان تکلیف فرمود. خدمتی که ترک آن را بعد از شِرکِ به مقام ربوبی خویش از کریه ترین اعمال دانسته است.

پس، ای پروردگارِ آمرزنده­یِ کریم!

قصور ما در برابر آن دو عزیز را، به حق برزگواریشان بر ما ببخشای؛ قلب ما را در حضور و عدم حضورشان خاشع نسبت به جلالتشان قرار ده تا از گفتار و کردار ما رنجیده خاطر نگردند.

بار الها، خطای ما را ببخشای و قلب آن گرامیان را از ما خشنود گردان، و دعای آنان در حق ما به درگاه اجابتت برکت بخش، که جز رضای تو و هدایت به سمت تو نمی خواهند.

ای شنونده ی دعای بندگان، به حق مخَلصین درگاهت آنان را بیامرز و سلامتی جسم و جان نصیبشان گردان که هر نقصان که به آن دو عزیز برسد، از جان ما می کاهد؛ ای بر طرف کننده­ ی دغدغه ­ی بندگان، تو را به حرمت دعای یوسف در حق والدینش، دعای ما بشنو، و با عطر اجابت به آنان هدیه فرمای...

تویی پروردگارِ درماندگان و در راه ماندگان، قلب ما به اجابت این دعا روشن فرمای، ایمان ما را افزون کن تا مقام والایت را آگاهان شویم و به تبَع آن، قدر آن دو عزیز را شایسته ­تر درک نماییم.

یا رحمان الدنیا و الآخره، استجب دعائی، وأغفرلی و أنت الغفار الکریم.

۰ نظر ۱۷ خرداد ۹۲ ، ۰۴:۲۰
حمید نریمانی

برداشت هایی از قرآن - 1

چهارشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۵۵ ق.ظ

نگاهی نو به قرآن

با توجه به اینکه کتاب آسمانی ما مسلمانان قابلیت تفسیر از زوایای گوناگونی را داراست و هر کسی به فراخور ظرفیت خویش بهره ای از آن می برد، بر آن شدیم تا برخی برداشت های جدیدی که می توان از انبوه آموزه های این کتاب مبین داشت را برای مطالعه ی دوستان و همفکری با آنان در این زمینه به نگارش در آوریم. امید است هدایت خداوند متعال شامل حال ما گردد و ما را از گمراهی رهایی بخشد...

در این یادداشت، داستان عبور موسی (ع) و مردم قومش از رودخانه یا دریای نیل را برگزیدیم. ماجرای گریختن موسی و مردم در قرآن از آیه ی 52 سوره ی شعراء (26) آغاز می گردد و تا آیه ی 68 با حمد خداوند متعال پایان می پذیرد.

اما برداشتی که می­توان از این آیات داشت:

زمانی که شخصی برای هدایت خلق و به خاطر رضایت درونی خویش (که همانا رضای خداوند را در پی دارد)، گامی به پیش بر می دارد تا آنان را از ضلالت و گمراهی نجات بخشد، می تواند از دریای علمی که خداوند به او بخشیده و در اختیار او قرار داده است، بهره ببرد و خود را به همراه یاران خویش به سلامت از گردنه های سخت جهالت رهایی بخشد. این امر، هم در امور معنوی صادق است و هم در امور دنیایی.

نکته ی حائز اهمیت در این نوع برداشت را می توان اینگونه دانست که کسانی که فرعون وار در پی تسلط بر مردم و اِعمال قدرت متکبرانه ی خویش بر آنان هستند، از همان دریای علمی بهره می برند که مصلحان و خیرخواهان مردم از آن بهره مندند؛ اما به دلیل داشتن کبر و غرور که عامل اساسی سقوط و زوال هر انسانی است، در همان دریای علم غرقه می گردند و یارای نجات خویش و همفکران خود را نخواهند داشت.

آگاهی و آگاهانیدن مردمان به این نکته که غرور و خود بینی عامل سقوط انسان در ورطه های خطرناک گمراهی است، از وظیفه های همه ی دلسوزان و حقیقت طلبان است؛ باید این مسئله را مد نظر قرار داد که کبرِ فرعونی از ابتدا در او وجود نداشت و او از آغاز دعوی خدایی نمی کرد، اما با تحسین بی مورد و چاپلوسی مردمان، آرام آرام چنین اندیشه ای در وی ایجاد گشت که می تواند دعوی خدایی کند، (او ز مدح خلق ها فرعون شد...). توجه به این نکات ما را برآن می دارد که حتی در کسب دانش و بهره بردن از آن نیز باید هدف والایی برای خویشتن تعریف کنیم، زیرا کبر و خودبینی برای هر انسانی ممکن است و هر انسانی اگر در معرض انبوهِ تعریف و تمجیدهای نابجا قرار بگیرد، احتمال گرفتار شدن در این دام برای او فراهم است.

امید است این سطور مورد توجه دوستانِ اندیشمند قرار گیرد و در پیِ آن با بیان نظرات و اندیشه های خویش بر غنای مطلب بیفزایند.


خدایا چنان کن سرانجام کار، تو خشنود باشی و ما رستگار

۰ نظر ۱۵ خرداد ۹۲ ، ۱۰:۵۵
حمید نریمانی

ای پروردگار پاکی ها

سه شنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۴۵ ق.ظ

ای پروردگار پاکی ها، ای که هر نفس حقیقت جو در پی شناخت جایگاه والای توست، و هر دینی به فراخور توانایی خویش در تلاش برای بیان مهربانی های توست. تو پاک و منزهی از هر صفتی که می خوانندت، و عظیم تر از بیان بندگان در بند خویشی، ولیکن در بخشندگی ات همین بس، که مر بندگان خویش را مجال بیان دادی و قدرت کلام، تا به هر زبان تو را ستایش کنند و از تو بخوانند.

آنقدر گرامی هستی که چون منی را مجال مدح خویش میدهی و توان سنای خود عطا میکنی، بنده ای که غرق در گناه است و با عبادتی اندک، سپاسی بی مقدار از جایگاهت و چشم داشتی بی کران از دریای رحمتت، چنین جسارتی بر خویش روا میدارد که از تو دم زند.

 چه گویمت که زبان الکن است و بیان قاصر تا قطره ای از دریای کرامتت را به بیان درآورد.

آموختم از اولیایت که بهترین و پر ارج ترین دارایی، نَفَس برآوردن با توست، حتی اگر در جهنم جهل برآید، و نَفَسی که در بهشت بی تو برآید را مقداری نیست،

پس بار پروردگارا،

منم که بی تو نفس میکشم، زهی خجلت

مگر تو عفو کنی، ورنه چیست عذر گناه؟

من را در دریای مغفرت و رحمت خویش از غیر خویش پیراسته گردان تا با هر نفس بوی تو بر مشام جان بیاید و یاد تو بر زبان جسم، که یاد تو مر بندگان را دولت بیدار است و ذکر تو تماشای جان.

الهی به حق بندگان برگزیده ات، به یاوران نور دیده ات! جان ما از عطر خویش معطر نما و بیان ما از ذکر خویش چو عنبر.

بر ما مپسند تا دمی بی تو برآوریم که:

بی عمر زنده ام من و این بس عجب مدار

روز فراق را که نهد در شمار عمر؟

جان ما با وصل خود بیدار دار و عمر ما با یاد خود جاودان.

تویی که دعای بندگانت را می شنوی و به درگاه اجابت، برکت میدهی، پس عجز ما بنگر و درد ما بشنو. دوای وصل عنایت کن که جز این نیست درمان درد ما.

الحمدلله رب العالمین...

۰ نظر ۱۴ خرداد ۹۲ ، ۰۰:۴۵
حمید نریمانی

کرامت انسانی

يكشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۲، ۰۳:۱۳ ق.ظ

ای نام تو بهترین سرآغاز

تن آدمی شریف است به جان آدمیت

نه همین لباس زیباست، نشان آدمیت

موضوعی که در ادامه می­ آید راجع به مسائل اخلاقی و پایبندی­ های اخلاقی است. برای اندیشیدن در این باره موضوعات گوناگونی وجود دارد که می­ توان با تیغ اندیشه به موشکافی آن­ ها پرداخت، اما موضوعی که چندی است مرا به خود مشغول داشته است "کرامت انسانی" است.

کرامت انسانی را می­ توان به معنای بزرگداشت مقام انسان، از حیث "انسان" بودنش دانست؛ به این معنی که همه­ ی انسان­ ها دارای ارزش­ اند، تنها به این دلیل که انسان هستند. لذا گرامی داشت مقام آن­ ها را باید از اوجب واجبات دانست. توجه و تأکید بر این امر نه تنها اخلاقی است که ارزش است، و التزام به بزرگداشت انسان­ ها را دنبال خواهد داشت.

این امر پرسش ­هایی را به همراه خود دارد که از آن جمله می­ توان به این سؤال اشاره نمود: "آیا همه­ ی انسان­ ها با تفاوت­ ها و تعارض­ های گوناگون، از حیث انسان بودن قابلیت بزرگداشتن را دارا هستند؟" می ­توان این سؤال را از اساسی ­ترین پرسش­ های مطروحه در این زمینه دانست، چرا که بسیاری از انسان­ ها تنها به دلیل اختلافات عقیده ­ای و تفاوت در اندیشه­ ها مورد بازخواست و تحقیر قرار می­ گیرند. اما برای پاسخ گفتن به چنین پرسشی باید به چند نکته اشاره نمود:

1.       انسان­ ها موجوداتی "مختار" هستند، یعنی قوه ­ی اختیار برای آن ­ها وجود دارد که همین امر آن­ ها را از بسیاری موجودات متمایز می­ گرداند.

2.       انسان­ ها از قوه ­ی "عاقله" برخورداند، به این معنی که توانایی تعقل در رفتارها، کنش­ ها و واکنش­ های خود دارند.

از نکته ­ی نخست می­ توان چنین استنباط کرد که انسان­ ها با توجه به اختیاری که به حق، به آن­ ها واگذار شده است می ­توانند در بین امور متفاوت و حتی متعارض، امری را برگزینند. این گزینش آن­ ها که از میان افکار، ایده ها، ایدئولوژی ­ها و کردارهای گوناگون صورت می­ گیرد با توجه به وجود قوه­ ی عاقله در آن­ هاست. آدمیان بر اساس عقل خود به کنکاش در امور می­ پردازند و بر اساس اختیاری که دارا هستند، یکی را از آن میان بر می­ گزینند.

برای تأکید بر این امر از قسمتی از نامه­ ی حضرت علی (ع) به مالک اشتر بهره می­ برم که می­ فرماید: (ولا تکونن علیهم سبعاَ ضارعا تغتنم اکلهم، فإنهم صنفان، إما أخ لک فی الدین، إما نظیر لک فی الخلق: و برای مردم مانند حیوان درنده ­ای مباش که خوردنشان را غنیمت بدانی؛ چرا که آنان دو دسته­ اند: یا برادر دینی تو اند، یا در خلقت با تو برابر اند). این قسمت از نامه­ ی گرانقدر حضرت به مالک اشتر بیان­گر این نکته است که برای خدمت نمودن به مردم، اگر دین و آیین مشابهی داری پس راحت به خدمات خودت بیاندیش؛ اما اگر شباهتی از منظر مرام و مسلک و آیین نداری، بدان و آگاه باش که حداقل یک شباهت با آنان داری، و آن شباهت در خلقت توست؛ و این یک شباهت می ­ارزد تا تمام تفاوت­ ها را نادیده انگاری و باز هم به خدمت مشغول گردی.

اگر ما بخواهیم همه­ ی انسان­ ها را در هر حیطه از زندگی خودشان محدود و محصور به اندیشه و یا کردار خاصی بنماییم، در این دو اصل باید تجدید نظر نمود، چرا که این دو اصل پدیده­ ی سومی را به دنبال خواهد داشت که می ­توان از آن به "آزادی" تعبیر کرد. ما به عنوان کسانی که در زندگی روزانه ی خود به دنبال پایبندی­ هایی هستیم که خود، خانواده و جامعه­ ی ما را به سمت پیشرفت و تکامل سوق دهد، موظف هستیم به این موارد متوجه باشیم و به افراد گوناگون، از منظر اندیشه­ ی خودمان ننگریم، هر انسانی آزاد است تا اندیشه کند و از میان اندیشه­ های گوناگون عرضه شده بر او، به انتخاب بهترین­ ها از منظر خویش دست بزند.

حرف اساسی بنده در این نوشتار این بوده است که ما به عنوان اعضای این جامعه  باید تمام تلاش خود را بسیج نمائیم تا در بزرگداشت مقام انسانیِ افرادِ گوناگون، با اندیشه ­ها و ایدئولوژی­ های متفاوت، سربلند باشیم. احترام به دیگران، از حیث انسان بودن آن­ ها بر ما واجب است، باید تلاش نمائیم تا در قضاوت­ های خود، از نوع اندیشه و ایدئولوژی افراد چشم پوشی نمائیم و آن­ ها را تنها از آن جهت که موجوداتی انسانی مانند ما هستند، گرامی بداریم.

تلاش کنیم، تلاش کنیم و تلاش کنیم تا نوع نگاه خودمان را از دیگران تغییر دهیم و به همه از نگاهی انسانی بنگریم.

خدایا چنان کن سرانجام کار، تو خوشنود باشی و ما رستگار

با مهر

۱ نظر ۱۲ خرداد ۹۲ ، ۰۳:۱۳
حمید نریمانی

به راستی که فقط اوست...

شنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۲، ۰۹:۳۰ ب.ظ

با یاد مهربان خدای محبوب من

به راستی که فقط اوست که در خلوت شب های تار تنها یار و یاور کسی است که هیچ ملجأیی برای خویشتن خویش نمی یابد

و فقط اوست که در دل بندگان عزیز خویش ورود میکند و آنجا را از غمکده ای فسرده به عشرتکده ای بی رشوت بدل می نماید

ای مهربان

ای عزیز بخشنده

اینک منم

بر درگاه تو ایستاده و زبان دل به بیان تقصیر گشوده و دیده ی دل به دست بخشش ات دوخته

هماره گفته ام که جز تو کسی نیست که بدو پناه برم و عذر خویش فراگویم و چشم به مغفرت دارم،

اما

اما همیشه راه جفا پیشه کردم و تیشه به ریشه ی وعده هایم زدم و خلف وعده پیش گرفتم،

اما

و بازهم اما

تنها تویی که از درِ مغفرت در می آیی و با آغوش پرمهر خویش، بندگان عاصی را به گرمی پذیرا هستی،

مهربان من

بر من ببخشای آن زشتی ها که کرده ام،

جرعه ی مغفرت خویش را بر کام دلم جاری کن تا طغیان گناهان موجب یاغی شدن دلم نگردد و روی از بارگاه ازلی ات برنتابم

دست دلم را به مهر بفشار تا پای دل در راه تو استوار گردد و زبان دل گویای یاد و نامت شود

مهری کن و مهرت را، تنها میهمانِ خانه ی دلم گردان تا به همگان مهر بورزم و بر همگان ببخشم و چون رود جاری باشم

به حق برگزیدگان درگاهت، ای مهربان ترین مهربانان

۰ نظر ۱۱ خرداد ۹۲ ، ۲۱:۳۰
حمید نریمانی