به نام مهر گستر مهربان
اینجانب حمید (حامد) نریمانی کله بستی هستم. از آنجائی که بعد از شهادت برادر بزرگم «حمیدرضا» به دنیا آمدم، هم نام او نامیده شدم؛ باشد که بتوانم قدم در راه آن عزیز نیز بگذرام. دوران کودکی و نوجوانی خودم را در محیط کله بست گذراندم تا وارد مقاطع تحصیلی بالاتر شدم.
اندیشه های فردی بنده از ابتدا (شاید به دلیل شرایط خانوادگی) با مذهب آمیخته بوده است؛ و از آنجائی که علاقه به خواندن، در پدر وجود داشت به بنده نیز سرایت نمود! و از دوران نوجوانی شروع به خواندن کتاب های گوناگون نمودم که البته بیش تر مطالعات ابتدایی حول محور مذهب و اندیشه های مذهبی دور می زد، و تلاش داشتم با خواندن آن ها کمی فکر کنم و در حد اندیشه ی یک نوجوان به تحلیل آن ها بپردازم.
اندک اندک از خواندن کتاب های مذهبی به سمت عرفان و اخلاق حرکت کردم و آرزوی رسیدن به حد قابل قبولی از مدارج عرفان و کمال اخلاق را در سر داشتم! (که به هیچ کدام نرسیدم!!) این دوره هم زمان گردید با ورود به دانشگاه مازندران برای شروع دوره ی کارشناسی پژوهشگری اجتماعی. در این دوره بیش تر از درس های مربوط به رشته ی تحصیلی، به خواندن در حوزه های مورد علاقه ی خود می پرداختم که در برخی موارد نتایج فکری و تحلیلی جالبی را برایم به همراه داشت.
در اواخر این دوره ی فکری و مطالعاتی، تمرکز خود را بر مسئله ی اخلاق قرار دادم و بیش تر از خواندن، به اندیشیدن در این باره پرداختم که نتیجه ی مترتب آن، این بود که به گونه ای عجیب ریشه ی همه ی مسائل و مصائب فرد و جامعه را در نقص یا فقدان این اصل اساسی و رحمانی در عرصه ی دین و جامعه یافتم. با افراد مختلفی به صحبت و تبادل نظر پرداختم و با وجود نقدها و ایرادات وارد شده به این مسئله، عزم خویش را جزم کردم و به مطالعه بیش تر در این باره پرداختم.
فرصتی دست داد تا برای ادامه تحصیل به مالزی سفر کنم، البته با آگاهی های اندک از شرایط اقتصادی و کاری در آن کشور. آن کشور برایم آموزه های بسیاری داشت، چه در عرصه ی مذهب و چه در عرصه ی اجتماع. در عرصه ی مذهب. اعتقادم به توانایی در زندگی مسالمت آمیز با اندیشه های مذهبی متفاوت و حتی متعارض را در عمل آوردم و به چشم دیدم که می توان مسلمان بود و با افرادی که با مذاهب مختلف زندگی می کنند به طور مسالمت آمیز زندگی نمود که هیچ گونه فشاری به طرفین وارد نشود. در این باره نوشتم و برخی از دوستان آن را مطالعه نمودند و نظراتی ارئه کردند. اما در باب اجتماعی که تا چند دهه پیش زندگی خود را بر روی درختان سازمان دهی می نمودند و امروزه از جاذبه های بسیار گردشگری بهره مندند و از سطوح علمی نسبتاً بالایی برخوردار شده اند، آموختم که تنها راه پیشرفت در عرصه هایی مانند اقتصاد، سیاست و حتی عمران و آبادانی جامعه ای، در گرو پیشرفت فرهنگی و توجه به زیرساخت های اجتماعی و اخلاقی آن جامعه است.
بنا به دلایلی از ادامه ی زندگی در محیط خارج از کشور خودداری نمودم و به ایران بازگشتم، در مقطع کارشناسی ارشد جامعه شناسی ثبت نام نمودم و مشغول تحصیل شدم. در این دوران به طور همزمان که به مطالعات خود ادامه می دهم به برگزاری نشست هایی با دوستان می پردازم و تلاش دارم با همت و یاری آن عزیزان گام های خود را در مسیر علم و اخلاق استوارتر بردارم و سست همتی را از خود دور نمایم.
در حال حاضر افتخار دارم به عنوان یکی از اعضای شورای اسلامی هادی شهر به مردم عزیزم خدمت کنم، و از خداوند می خواهم در این راه قدم های بنده رو در راه حق و حقیقت استوار بفرماید تا چیزی جز رضای خلق و خالق در نظر نداشته باشم.
پاینده باشید.