حــمــیــد نریــمــانـی

حــمــیــد نریــمــانـی

اندر مصائب ما ایرانیان!

شنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۰۳ ق.ظ

چندی است که با دوستان در مورد مسائل و مشکلات گوناگونی که در سطح جامعه وجود دارد بیشتر صحبت می کنیم و لاجرم نظرات گوناگونی هم شنیده می شود. از هر دری سخن گفته می شود: مذهب، اقتصاد، اجتماع، سیاست و... . تفکراتی که توانستم با استفاده از آن ها به نقطه ای برسم تا بر اساس آن بتوانم به صحبت بپردازم بسیار زیاد بوده و هست؛ اما آن نقطه ای که به آن رسیدم!:

به عقیده ی من جامعه ی ایران از دو اصل اساسی رنج می برد، که این دو عامل، از هم گسیختگی های زیادی در عرصه های گوناگون زندگی اجتماعی و فردی به دنبال داشته و دارد. اولین اصل و اساسی ترین اصلی که می توان از آن به عنوان عامل تمامی عقب ماندگی ها و مصیبت های اجتماعی در جامعه ی ما و البته سایر جوامع نام برد، "عدم اندیشه کردن" درباره ی مسائلی است که به انحای گوناگون ما را با خود درگیر می کند. این عامل مصیبت بار که گریبان گیر بسیاری از ما شده است مانع از نگاه نقادانه و یا لااقل واقع بینانه به امور خواهد شد. در هر موضوعی که از آن ها اشاره رفت: مذهب، اقتصاد، اجتماع، سیاست و... می توان این نقصیه را مشاهده نمود و در رابطه ی آن ساعت ها و صفحه ها گفت و نوشت. مگر نه اینکه در بسیاری از آیات و روایات ما مسلمانان دستور و توصیه به تفکر و تعقل آمده است؟ پس چه بلایی بر سر ما آمده که در این روزگاری که هر موضوعی با فکر به پیش می رود، ما دست روی دست نهاده ایم و چشم به دهان این و آن دوخته ایم؟ آیات بسیاری در قرآن آمده که در انتهای آنها از عباراتی مانند: أفلا تعقلون؛ أفلا یتدبّرون؛ أفلا یتفکرون و... آمده است که همگی به آدمیان نهیب می زند: چرا اندیشه نمی کنید؟! چرا تأمل ندارید؟! چرا تدبیر به خرج نمی دهید؟! مگر در آن حدیث منقول از حضرت رسول (ص) خطاب به حضرت علی (ع) نیامده است که: یا علی؛ إذا تقرّب النّاسُ إلی خالقهم بأنواع البرّ، فتقرّب أنت إلیهِ بأنواع العقل: ای علی، زمانی که مردمان را مشاهده می کنی که به انواع نیکی ها و عبادات به خدایشان تقرّب می جویند؛ تو با انواع تفکر و تعقل تلاش کن تا به حضرتش نزدیک تر گردی.

این چنین بود که گفت پیغمبر، علی را کای علی

شیر حقّی، پهلوانی، پُر دلی                              لیک بر شیری تو منما اعتنی

تو تقرب جو به عقل و سرّ خویش                     نی چو ایشان بر کمال برّ خویش

این روایت و روایات بسیاری که درباره ی ارزش و اعتبار تفکر آمده است و آن را برتر از هفتاد سال عبادت به شمار برده است، نباید راهنما و راهگشای ما در نحوه ی برخورد با مسائل و مصائب گوناگون فردی و اجتماعی گردد؟ موضع و موضوع اندیشه فارغ از حیطه ی اختیار دیگران است و هر کس مختار است تا به هر مسئله ای که دوست می دارد بیندیشد، از وجود حضرت حق گرفته تا کوچکترین و بی ارزش ترین مسائل عرصه ی زندگی. البته توصیه های زیادی در رابطه با نحوه ی اندیشدن و حدود و صغور آن شده است، اما نمی توان فکر و ذهن آدمیان را از تفکر باز داشت و آن ها را مجاب نمود تا به موضوعات مورد علاقه ی ما بیندیشند. جامعه ای ارزشمند و والا خواهد بود که اعمال و رفتار اعضای آن، در هر حوزه ای که به کنش و واکنش می پردازند، مبتنی بر تفکر و تعقل باشد. بنده بر این اندیشه ام: کسانی که احساس دلسوزی و ترحم بر اوضاع و احوال مردم می نمایند، در عوض گلایه ها و صدور حکم های مختلف در هر حیطه ای، کمی در راه اندیشمند نمودن مردمان تلاش نمایند. این امر به سعی ای بلیغ و جهدی جمیل نیاز دارد تا بتوان این داروی بیداری و عامل تحرک را در جامعه تزریق نمود، و البته پُر واضح است که بازخوردهای بسیاری به دنبال خواهد داشت و سنگ اندازی های فراوانی را در این راه باید تحمل نمود.

اگر جامعه به این راه گام نگذارد و بخواهد به همین منوال در عرصه ی بی تفکری قدم بگذارد، نتیجه اش اصل دومی خواهد شد که در ادامه می آید: "شخصیت پرستی". آری این دومین اصل اساسی مصیبت های موجود در جامعه است. و صد البته نتیجه و پیامد وجود اصل نخست. افراد در جوامعی که در آن درباره ی رفتار و کردار خود نمی اندیشند، درباره ی مسائل و معضلات اجتماعی پیرامون خویش تفکر نمی کنند، و تنها به دهان افرادی که به عنوان صاحب نظر در آن عرصه حتی تنها با یدک کشیدن عنوان صاحب نظر- چشم دوخته اند، اندک اندک به نقطه ای خواهند رسید که تنها و تنها سخنان و طرز تفکر آن فرد یا افراد برای آنان حجت بالغه به شمار خواهد رفت و به آرامی شخصیت آن فرد یا افراد به صورت مجسمه ای از حقانیت در خواهد آمد. اگر ما در هر مسئله ای نخواهیم با کمی کنکاش و تفکر، به نتیجه ای نسبی حتی اشتباه- که متعلق به خودمان باشد دست یابیم، و تنها به صحبت های هر دوست و آشنایی که برای ما قابل احترام می باشد چشم بدوزیم، روزی خواهد رسید که آن فرد برای ما معیار تمام مسائل خواهد شد؛ و وای به آن روزی که یک یا چند نقطه نظر آن شخص به حقیقت نزدیک باشد!؛ او را مورد پرستش قرار خواهیم داد و او را مانند پیشگوی بزرگ، نوستارداموس! تکریم و تعظیم خواهیم نمود.

این معضل در یکایک ما به شکل های گوناگونی ظهور و بروز دارد و هر کسی به اندازه ای نسبت به فرد یا افرادی احساس تعلق و وابستگی فکری دارد. البته اکنون در جایگاهی نیستم تا به طور مطلق هر نوع بهره گیری فکری و تغذیه ی اندیشمندانه از دیگران را مردود و مذموم بدانم، بلکه از این گلایه می کنم  و از این هراس دارم که مبادا در همه ی امور تنها به گفته های فرد یا افراد خاصی متکّی بمانیم و لاجرم خود را بی نیاز از تفکر و حتی تشکیک در آرای آن عزیز یا عزیزان ببینیم. چرا که سر انجام این راه به ترکستان ختم خواهد شد و شخصیت پرستی در جامعه همه گیر می شود.

ایجاد روحیه ی نسبی نگری و عدم نگرش سیاه و سفید یا مطلق نگری، در این راه به ما و یکایک اعضای جامعه ی ما یاری می دهد تا در مرحله ی نخست درباره ی بسیاری از امور بیندیشیم و آن ها را مورد تجزیه و تحلیل عقلی خودمان قرار بدهیم، و در مرحله ی دوم مانع از بت سازی و شخصیت پرستی در جامعه خواهد شد و بسیاری از مصیبت های ناشی از این موضوع را از میان خواهد برد.

امید دارم به افقی روشن و فردایی آباد که در آن ما و مردمان ما به خِرَدی والا دست یابیم و در پرتو آن جامعه ای متعالی بسازیم.

خدایا چنان کن سرانجام کار                            تو خشنود باشی و ما رستگار

نظرات  (۳)

۱۲ مرداد ۹۲ ، ۱۵:۳۵ سید یاسر حسینی

وَ الَّذینَ جاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا وَ اِنَّ اللهَ لَمَعَ المُحْسِنینَ

و آنان که مجاهدت در راه ما (و برای ما) کردند، آن‌ها را به راه‌‌‌های خود هدایت می‌کنیم و خداوند همیشه یار نیکوکاران است

جهاد در این آیه جهاد مطلق است یعنی هم جهاد با دشمن و هم جهاد با نفس .

به راستی که چه کسانی درک میکنند این دو جهاد را در نامه اندر مصائب ما ایرانیان تو

یک جمله تکراری خواهم گفت : ( نوشتی آنچه که در شأن تو بود )


پاسخ:
سلام سید بزرگوار
لطف شما همیشه شامل حال بنده بوده و هست.
آیه ی زیبایی نوشتی که چندین سال ذهن بنده رو به خودش مشغول کرده و امیدوارم بتونم مطلبی درباره ی این آیه به رشته ی تحریر در بیارم.
واقعاً مبارزه ی با نفس بسیار شدیدتر و طاقت فرساتر از جهاد با دشمن بیرون هست و امید دارم تا خداوند بلند مرتبه ما را در راه غلبه بر نفس یاری بفرماید.
پاینده باشید.
حرف شما کاملا درسته ، مردم ایران همیشه قهرمان پرست بودن و هستند و همیشه دنبال یه ناجی می گردند که بیاد و مشکلاتشون رو یه شبه حل کنه ... چه تو حوزه مذهبی که منتظر امام زمان اند  ، چه تو سیاست که که تمام انتظارات و از رئیس جمهور دارند و حتی در کوچکترین مسائل زندگی، افراد تلاش نمی کنند ، حتی یه لحظه فکر نمی کنند سهم ما برای حل مشکلات چقدره...  برای اصلاح جامعه باید دست از شکایت برداشت و هر کس سهم خودشو ادا کنه هر کسی باید از خودش شروع کنه... :)
پاسخ:
ممنونم خانم کبیری
داشتن قهرمان اگه به عنوان الگویی برای حرکت و پیشرفت باشه، بد نیست و اتفاقاً خوبه، ولی همونطوری که شما فرمودید ما افراد رو می پرستیم و تلاش نداریم تا ازشون به عنوان الگو بهره ببریم و تحرکی در خودمون ایجاد بکنیم.
پاینده باشید :)
هر چیز تقوایی دارد و تقوای عقل پرسش است. به نظر بنده اگر بخواهیم بنیادی تر به این مساله بنگریم باید به گفته علامه طباطبایی بیشتر دقت کنیم. ایشان فرمودند "که ریشه عقب ماندگی در کشورهای مسلمان نبودن آزادی است." نه فقط در سطح اجتماعی بلکه در حیطه خانواده و حتی محدوده ذهن خود. از کودکی به ما تقدساتی را نشان دادند که هیچ عیب و نقصی به آن وارد نیست. لذا حتی پرسیدن از این تقدسات گاهی به منظور سوال و گاهی انتقاد به منزله سستی در ایمان تلقی میشود. اگر بخواهیم عقلمان را باتقوا کنیم باید مرزها و بعضی از حریم ها را شکاند. خودمان چقدر مشتاقیم که به فرزندانمان در انتخاب عقیده و روش زندگی آزادی عمل دهیم؟( بنده خودم به شدت  هراسانم). گاهی حتی در  ذهنمان سوالاتی شبهه برانگیز در مورد ایات قران ایجاد میشود که به دلیل همان تقدسات و ایمان ،نور پرسش را در درونمان خاموش میکنیم.  
اما در مورد شخصیت پرستی باید بگویم که گاهی ترس از به دام افتادن این خصلت ما را به دام دیگر میاندازد.به قول استادی میگفت تشخیص مرزها گاهی بسیار سخت و غیر قابل تشخیص میشود گاهی متانت با غرور ، تواضع با بیزبانی، مدارا با محبت .... اشتباه گرفته میشود. تشخیص درست این مرزهاتنها دست خود انسان نیست که به برداشت اجتماعی نیز مربوط میباشد. هر چیز پرستی و از جمله شخصیت پرستی شایدمنجر به شرکی شود پنهانی که پیامبر آن را از راه رفتن مورجه در تاریکی شب در بیابان، نامحسوس تر میداند . اما از طرفی باید بدانیم که مرام شاگردی از درس های مسلم دینمان است. مانند مخالفت ابن عربی با استاد خود در مورد ظهور امام زمان، از طرف خضر نبی مذموم واقع شد و او را حتی در صورت اختلاف نظر به حق شاگردی متذکر شد. البته گفتن این جملات بسیار اسان است که میدانیم به عمل کار براید. یعنی با حفظ نیروی تعقل و تفکر خود و پایبند به این نکته که هیچکس در این دنیا مالک حقیقت نیست حق شاگردی را به درستی و تمام و کمال به انجام رسانیم و مرز شاگردی و شخصیت پرستی را از یکدیگر خوب تمییز دهیم 
پاسخ:
سپاسگزارم معصومه خانم، نکات قابل تأملی فرمودید...
در رابطه با پرسش گری و نبودن آزادی، مطالب و سخنان بسیاری گفته و نوشته شده، و اگر فرصتی فراهم شد در رابطه با این موضوع خواهم نوشت.
اما به طور خلاصه چند جمله ای از کتاب "پیامبری، از نگاهی دیگر" شهید بهشتی نقل می کنم که نگاه نسبتاً منطقی به پرسش گری را مطرح می نماید:
..."ما از آنهایی نیستیم که در برابر این سؤالات (مربوط به خاتمیت پیامبر اسلام) بگوییم وقتی که چیزی را وحی گفته، دیگر بپذیر و چیزی هم نگو. ما می گوییم بپذیر، اما حرفت را هم بزن. این دو خیلی با هم فرق دارد... به تو بگوییم نپرس و الّا از دین بیرون می روی! نه، اصلا این روش ما نیست. اگر سؤالی داری مطرح کن. سؤالی که به صورت یک عقده در فکر مسلمان بماند، مثل موریانه ایمان او را می خورد..." صفحه 47
این جملات و بسیاری دیگر از این دست، هر چند جای نقد هم دارد اما راهگشای رفتار ما مسلمانان در مواجهه با پرسشگری است. به عبارتی یقین بعد از شکّ، بسیار پایدارتر از یقین تلقینی خواهد بود.
درباره ی شخصیت پرستی فرمودید: "هر چیز پرستی و از جمله شخصیت پرستی شاید منجر به شرک شود..." بنده بر این عقیده ام که پرستش هر چیز قطعاً شرک محسوب خواهد شد و شاید را بر نمی تابد! و اینکه شناختن مرزها به دست آدمیان نیست و راجع به روابط اجتماعی  می باشد، نشان دهنده ی تأثیر روابط اجتماعی در رفتارهای فردی است، اما بدانیم که رفتارهای فردی ما سازنده ی رفتارها و ساختار روابط اجتماعی است. به عبارتی "الإنسانُ علی نفسهِ بصیره" انسان بر نفس خود آگاهی دارد و هدف از رفتارهای خود را در درون خود می فهمد. لبّ سخنان بنده بر این بوده که آرمیان بیندیشند، شک کنند، پرسش گری نمایند و در راه رسیدن به یقین -هرچند نسبی- تلاش نمایند.
سخن فراوان است و قلم ناتوان
پاینده باشد...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی