حــمــیــد نریــمــانـی

حــمــیــد نریــمــانـی

۱۳ مطلب با موضوع «دست نوشته ها :: متفرقه» ثبت شده است

طرح تفکیک زباله

شنبه, ۸ آذر ۱۳۹۳، ۰۶:۰۸ ق.ظ

به نام حضرت دوست

با تقدیم سلام و عرض ادب خدمت همه ی همشهریان گرامی

برای داشتن شهری سالم و لایق مردم باید تلاش کرد تا آن را ساخت، به بیان بهتر شهر سالم را باید ساخت نه در آرزوی آن بود و هیچ تلاشی نکرد. در راه ساختن شهری آباد و توسعه یافته لازم است تا همیشه از طرح ها و برنامه های توسعه ای بهره برد و برنامه های جدید و تازه ای پیشنهاد داد تا به هدف خود برسیم.

با توجه به سخنان بالا و از آنجائیکه هادی شهر از ظرفیت های خوبی در توسعه و پیشرفت بهره مند می باشد، می توان به فردایی بهتر و آبادتر امیدوار بود، اما شرطی اساسی در این مسیر وجود دارد و آن قبول، حمایت و تشویق در راه پیاده سازی آن برنامه ها و طرح هاست. در این مدت یعنی حدود 16 ماه از حضور ما در عرصه ی شورای اسلامی طرح های خوبی عملیاتی شد و برنامه های مناسبی در دست اقدام می باشد، ولی متأسفانه برخی طرح ها نادیده گرفته شدند و یا با بی محلی به گوشه ای نهاده شدند. تصمیم بنده بر این قرار گرفت تا جایی که می توانم برنامه ها و طرح هایی که ارائه شد را در اینجا برای شما بیان نمایم تا آگاهی نسبی از برنامه های شورای اسلامی و شهرداری داشته باشید.

یکی از معضلات اساسی شهرهای شمالی کشور، بحث زباله می باشد که بسیاری شهرها با آن دست به گریبانند و در برخی مواقع دست پیروز مربوط به زباله ها بوده است! طرح های جامعی در خصوص زباله، جمع آوری آن، تفکیک زیاله از مبدأ و بازیافت آن وجود دارد و می توان از آن ها بهره گرفت. تفکیک زباله از مبدأ که به مبادی تولید زباله مربوط می باشد در شهرهای کوچک از منازل آغاز می شود. برای این کار و فرهنگ سازی در این زمینه نیز چه بسیار طرح هایی که وجود دارند و شهرداری های گوناگون از آن ها بهره گرفته اند و همچنان در پی بهتر شدن این فرایند می باشند.

از آنجا که فرهنگ سازی در هر زمینه ای را می توان از خردسالی و کودکی آغاز نمود، توجه به نقش کودکان و دانش آموزان اهمیت بالایی دارد. به عنوان مثال راهنمایی و رانندگی در خصوص فرهنگ رانندگی در جامعه با برنامه هایی وسیع در مدارس به دنبال درونی کردن این فرهنگ در دانش آموزان بوده اند که می توان آن را تا اندازه ای موفق دانست. با طرح هایی مانند همیار پلیس و آشنایی کودکان با قوانین راهنمایی و رانندگی تلاش شده است تا کودکان را از سنین پایین با این قوانین و فرهنگ مربوط به آن آشنا کنند به امید اینکه در بزرگسالی به رعایت آن قوانین مبادرت بورزند. با توجه به اینکه این تجربه، موفیقت نسبی به دنبال داشته است، نقش کودکان در فرهنگ جامعه نمود خود را نشان داده است، و می توان بر این قشر از افراد جامعه برنامه ریزی کرد تا در طرح های دیگر از آن ها یاری گرفت. در بحث تفکیک زباله از مبدأ طرح هایی در سطح شهرها پیاده شده که خانم های خانه دار را تشویق به تفکیک زباله در خانه ها می نماید و با ارائه ی زباله های خشک به ایستگاه های مربوط به آن، با دادن مواد شوینده و بهداشتی در صدد تشویق این عزیزان در ادامه ی این فعالیت می باشند. بنده با توجه به مواردی که بیان داشتم در حدود دو ماه قبل در جلسه ی مشترک اعضای شورای اسلامی شهر و کارکنان شهرداری به ارائه ی طرحی پرداختم که علی رغم استقبال برخی عزیزان، با بی توجهی دیگر دوستان جامه ی عمل به خود نپوشید. بر حسب وظیفه بر آن شدم تا شما بزرگواران را نیز از آن آگاه کنم تا وظیفه ی خود را انجام داده باشم.

با توجه به نقش کودکان و دانش آموزان در فرهنگ سازی، پیشنهاد داده بودم که بحث تفکیک زباله از مبدأ را از مدارس آغاز کنیم و دانش آموزان را تشویق به این عمل نمائیم. از بروشورها و کارتون هایی که در این خصوص وجود دارد به آن ها داده شود و آن ها را نسبت به این مسئله آگاه نمود و از آن ها تقاضا کرد تا در تفکیک زباله تلاش داشته باشند. به عنوان پاداش برای آن ها، بعد از جمع آوری زباله های خشک در منازل و تحویل آن ها به ایستگاه های مربوط به جمع آوری زباله های خشک، با ارائه ی لوازم کمک آموزشی مانند دفتر، مداد، خودکار، مداد رنگی و... تلاش شود تا آن ها در این راه تشویق شوند و با انگیزه ای بیشتر به انجام این عمل بپردازند.

تصور می شود با توجه به تجربه ی راهنمایی و رانندگی در این خصوص و اینکه آموزش پذیری کودکان بیشتر و بهتر از بزرگسالان صورت می گیرد، روند رشد فرهنگ تفکیک زباله بهتر  و زودتر عملیاتی شود. متأسفانه استقبالی از این طرح از سوی مجموعه ی همکاران صورت نگرفت و این طرح مانند طرح هایی دیگر نادیده گرفته شد و تا امروز هیچ گونه اقدامی در رابطه با آن صورت نگرفت. باید توجه داشت که طرح فوق نیازمند مشارکت بسیاری از عزیزان در سطح شورای شهر، شهرداری و مدارس می باشد که اگر تصمیم بر عملیاتی شدن آن گرفته شود، می توان به آینده ای روشن در این رابطه امید داشت.

تلاش خواهم کرد تا طرح های دیگری که می تواند به آبادانی شهرمان کمک نماید در اینجا مطرح نمایم، به امید آگاه شدن دوستان و همشهریان عزیز و حمایت آنان در عرصه های گوناگون.

در پناه حضرت حق پاینده باشید.

 

۱ نظر ۰۸ آذر ۹۳ ، ۰۶:۰۸
حمید نریمانی

فساد سیستماتیک!؟

جمعه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۳، ۰۵:۲۲ ب.ظ

یا نور

شیخ اجل، سعدی حکایتی نقل کرده است که در بخشی از آن آمده است: «حُکما گویند چار کَس از چار کَس به جان برنجند: راهزن از والی و دزد از پاسبان و فاسق از سخن چین و روسپی از محتسب و آن را که حساب پاک است از محاسب چه باک است.» اما متأسفانه سعدی و حکیمان قدیم گمان نمی کردند روزگاری فرا رسد که این چار کس نه تنها از آن چار کس به جان نمی رنجند، بلکه به جان مشتاق دیدار هم باشند و دست در دست هم به کار مشغول گردند!

این مطلب را به این خاطر نقل کرده ام که اخیراً احمد توکلی از شکل گیری «فساد سیستماتیک» خبر داد و در تعریف آن، اینگونه بیان داشته است: «فساد سیستماتیک به مرحله‌ای از فساد اطلاق می‌شود که نهادهای مسوؤل مبارزه با فساد خودشان به درجاتی از فساد مبتلا هستند.» درباره ی چرایی و چگونگی ابتلا به این بیماری اجتماعی از جوانب گوناگونی می توانیم به بحث بپردازیم.

نقص قانون در برخورد با متخلفان، عدم پاسخ گویی در قبال قانون، پوپولیسم رفتاری و هیاهو و اقدامات غیرقانونی نظام اداری، اجتماعی و اقتصادی کشور را می توان از علل وقوع و گسترش این بیماری در جامعه دانست. در کنار این موارد یکی دیگر از دلایلی که می توان آن را عامل شیوع فساد در ادارات ایران یاد کرد، ریالی شدن تخلفات است. زمانی که شخص متخلف آگاه باشد می تواند با پرداختن مبلغی مشخص یا هدیه ای خاص، از پسِ خلافی که کرده است برآید، با آرامش خاطر به کار خود می پردازد. وقتی هیچ گونه برخورد قاطعی با متخلفان در ادارات صورت نمی گیرد و افراد حاضر در دستگاه ناظر بر فساد ادارات همگام با مفسدان می گردند و با توجه به آگاهی نسبی از قوانین آنان، که آن هم در جهت تبرئه ی تخلفات خود یا همراهان خودشان می باشد، از این زمین شوره زار نمی توان جز خس بهره ای دیگر انتظار داشت.

یک نمونه از اقداماتی که علی رغم تفاوت دیدگاه ها تا اندازه ای در کاهش تخلفات و به نوعی فساد مؤثر بوده است، ثبت جرائم رانندگی توسط دوربین های مداربسته است. با توجه به افزایش نرخ جریمه های رانندگی و ثبت آن ها توسط دوربین های مداربسته، همچنین عدم امکان کاهش یا نادیده گرفتن آن در مراجع قانونی، رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی حداقل در جلوی این دوربین ها افزایش یافته است.  به عبارتی وقتی یک شخص از عواقب انجام عملی خلاف قانون بترسد، و برخورد قانونی با تخلفات به گونه ای باشد که همه در برابر آن یکسان باشند و راه های گریز از قانون محدود باشد، در آن شرایط می توان اندک امیدی به کاهش فساد داشت. اما وقتی یک شخص می داند که بعد از انجام عملی خلاف قانون می تواند از عواقب آن عمل بگریزد، و متأسفانه اگر مأمور جلوگیری و مبارزه با فساد و تخلف را همگام و همراه خود ببیند، دیگر چه امیدی به درمان این بیماری خواهد بود؟

 یا حق


۲ نظر ۲۸ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۲۲
حمید نریمانی

درد دل با شهروندان عزیز

دوشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۳، ۰۵:۳۲ ب.ظ

بسم الله النور

با عرض سلام خدمت همه ی شهروندان عزیز و گرانقدر هادی شهر

در ابتدا باید به دلیل تأخیر در نوشتن گزارش مربوط به امور شورای اسلامی و شهرداری هادی شهر پوزش بطلبم و عرض نمایم با توجه به اینکه مشغول نوشتن پایان نامه ی کارشناسی ارشد می باشم فرصت کافی برای این کار فراهم نشد.

در ادامه و با توجه به سخنان برخی دوستان و انتقادات برخی عزیزان نیاز دیدم تا توضیحاتی را خدمت همه ی شما بزرگواران ارائه نمایم:

با توجه به گذشت در حدود یک سال از خدمت بنده و همکاران اینجانب در دوره ی چهارم شورای اسلامی هادی شهر، در سه جلسه ی رسمی شورا در فاصله ی چند ماه و بنا به مشکلاتی که ایجاد شده بود امکان حضور در جلسات برای بنده مسیّر نگردید؛ اما متأسفانه و به دلیل تأخیر در آماده شدن برخی صورت جلسات پنج صورتجلسه بدون امضای بنده با تاریخ های متفاوت و قید این مسئله که بنده عضو غایب جلسه بوده ام موجب سوء استفاده ی برخی افراد را فراهم آورد تا در عرصه ی عمومی اظهار دارند که اینجانب حضور کمرنگی در جلسات شورا دارم. لذا لازم دیدم تا در این خصوص شفاف سازی نمایم و هر گونه سخن خلاف این مسئله را تکذیب می نمایم.

در خصوص عدم حضور بنده در دو جلسه که با عنوان شورایاری در کیخامحله و بالامیربازار برگزار گردید نیاز به توضیح است که دلیل اصلی عدم حضور بنده بی اطلاعی از زمان و مکان و مدعوین محترم جلسه تا روز آخر جلسات بوده است. این بی اطلاعی بنده که البته با هماهنگی و برنامه ریزی قبلی توسط برخی دوستان در شورای اسلامی و همچنین مشاور ریاست کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورا بوده است به این بهانه صورت پذیرفت که نیازی به اطلاع قبلی همه ی اعضای شورای اسلامی در این رابطه نبوده است که بنده اعتراض خود را اعلام داشتم. همانطور که از نام شورایاری پیداست، افرادی از محلات گوناگون برای یاری رساندن فکری و ارائه ی راهکارهای معقول برای اعضای شورا انتخاب می شوند، و کاملا واضح است که بنده به عنوان عضو شورا افرادی را در محلات گوناگون برای این امر در نظر داشته و دارم، ولی دوستان مسئول در این خصوص این امر را غیر ضروری می دانند! جدای از برگزاری این دو جلسه که ذکر شد، اینجانب به اتفاق همکاران محترم در نشست های گوناگون و به مناسبت های مختلف در محلات نشست هایی داشته و از نقطه نظرات مردم بزرگوار مناطق بهره برده ایم و امیدوارم این نشست ها بیش از پیش و با مشارکت و اطلاع همه ی عزیزان شورا و دعوت از افراد مورد نظر همه ی اعضا برگزار شود.

همانگونه که در سخنان گوناگون و مقاله های متفاوت ذکر کرده بودم، سیاست زدگی در عرصه ی شورا مانعِ پیشبرد اهداف والای این عرصه ی مهم و به تعویق افتادن برنامه های گوناگون در این راه می باشد، اما متأسفانه برخی از دوستان با سیاسی کردن این عرصه و اصرار بر حضور برخی افراد در این عرصه به بهانه های واهی، شورای اسلامی هادی شهر را با گرایش خاصی به نمایش در آورده اند که این امر موجب نارضایتی تعداد زیادی از شهروندان عزیز را فراهم نموده است. بنده به عنوان عضو شورای اسلامی هادی شهر اعلام می نمایم با هرگونه فعالیت و حضور افرادی که با سابقه ی سیاسی مشخص، موجب به بیراهه رفتن این نهاد مهم شده است کاملاً مخالفم و امیدوارم این روند تخریبی و نادرست به زودی اصلاح گردد.

در پایان باید از یکایک شهروندان دلسوز و فهیم هادی شهر تقاضا نمایم در صورت سؤال و ایجاد شبهه در خصوص فعالیت های شورای شهر و به خصوص شخص بنده از هر راهی که برایشان امکان دارد با بنده ارتباط برقرار کنند تا بی واسطه به همه ی سؤالات و شائبه ها پاسخ خود را ارائه نمایم.

در پناه پروردگار مهربان پاینده باشید

 

۲ نظر ۱۰ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۳۲
حمید نریمانی

حکومت متوسطان

جمعه, ۲ خرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۲۲ ق.ظ

به نام خدا

نوشتن در میان دغدغه های گوناگونی که به طور روزانه ذهن و زبان و بدن آدمی را به خود گرفتار می کند، دشوار است؛ اما آدمی است دیگر، اگر ننویسد و نگوید، پس چه کند؟!

این روزها مسائل گوناگونی ذهن بنده را به خود مشغول داشته و مانع از تمرکز بر روی هر یک از آن ها می گردد. هر چند بعضی از مسائل اهمیت چندانی برای اندیشه کردن ندارند، اما چه باید کرد که ذهن است دیگر! می رود و می برد هر جا که خاطر خواه اوست!

از طرفی پایان نامه کارشناسی ارشد که قصه ای شده است پر غصه! موضوعی که به آن بسیار علاقه مندم و امید دارم بتوانم به درستی از پس آن بر آیم؛ مقوله است تطبیقی میان دین اسلام و مسیحیت، که لاجرم نیاز به مطالعه ی بسیار و تمرکز بسیارتر دارد!

از طرفی مسائل و برنامه های شورای شهر که به لطف دوستانِ بیرونِ از شورا هر روز نکته ای جدید به گوش می رسد و مسئله ای نو، به دیده می آید! باید دید و شنید و تحمل نمود، و برای روزهای بهتر آرزو کرد، چرا که امیدوارم یه روز خوب میاد!!

مسائل دیگر بماند در صفحه ی سینه ام یادگاری!

اما حالا دوست دارم گریزی بزنم به مسئله ای که چندی است به مرحمت دوستان عزیزی که قبلاً ما را همفکر و همراه می دانستند و اکنون در جبهه دشمن می بینند!! و شمشیر از رو بسته اند و البته به جای شخص من دوستانم را به تیغ ملامت و بی فکری و بد فکری و خیانت، به سلاخی می کشند بپردازم:

نگاهی در بین برخی از افراد وجود دارد مبنی بر اینکه مردمان هر دیار نیاز به راهبر و راهنما دارند و باید مورد عنایت خاصه کسانی قرار بگیرند که از سطح فکر و اندیشه ی والایی برخوردارند. برخی از این عزیزان بر این عقیده اند که عوام مردم افرادی هستند بی خرد! نه به معنای مطلق آن، بلکه به دلیل مشغله هایی که در زندگی روزانه برایشان فراهم می شود، زمانی برای مطالعه و اندیشه و خردورزی نمی ماند تا بخواهند به جُرگه ی این عزیزان ورود کنند! لذا باید کسانی رهبری و هدایت عامه ی مردم را بر عهده بگیرند و راه درست را بر آنها نمایان کنند.

این مسئله در مقابل مقوله ای دیگر قرار می گیرد که راهبران و مدیران هر جامعه را از عوام می دانند و بی خِرد! لذا زندگی را بر صاحبان اندیشه دشوار نموده اند و راه را بر آنان ناهموار کرده اند.

در این زمینه بسیار می توان نوشت، اما برای فهم بهتر این اندیشه ها باید به مبانی سیاست ورزی در جوامع رجوع کرد تا با ماهیت و نحوه کارکرد و عملکرد این نحوه از خِرد ورزی آشنا شد. و بسیاری از فلاسفه، از صدر تا به ذیل در این باره نقل های بسیاری داشته اند.

در مجموعِ این بحث باید به چند نکته اشاره کنم:

-        این عزیزان خود را تافته ی جدا بافته ای از مردم می دانند، هر چند در میان مردم باشند و به طور روزانه با آنها بگویند و بشنوند و خود را شبیه آنها نشان دهند. اما در خلوت خود و دوستان خویش، دیگران را صفیهانی می دانند که پیروی از آنان را عار می دانند و این ننگ را بر خود نمی پسندند! و جالب تر اینکه هرگونه نقد و مخالفت با خود را از جمله گناهان کبیره و نابخشودنی می پندارند و در مقابل هر گونه هشدار و نقد و نظر، تیغ تهمت را از نیام خشم بیرون کشیده، بر روی دوست و دشمن می زنند تا در مقابل هر سخنی، هرچند به حق، ایستادگی نمایند!

-        باید توجه داشت که به گفته ی بزرگان فلسفه، از ابتدا تاکنون، حکومت کردن خِردمندان بر عوام و نادانان، امری است ناممکن و بیهوده؛ چرا که مردمی که توانایی درک شرایط بهتر و آینده ای روشن تر را ندارند، قطعاً در روند رو به رشد جامعه خللی وارد خواهند نمود.

-        حکومت نادانان بر خِردمندان نیز امری است بسیار دشوار و به غایت ناکارآمد. زیرا در آن جامعه خردمندان توانایی درک و فهم شرایط را ندارند، زیرا تصمیمات اتخاذ شده بر خلاف موازین عقلی و خردمندانه خواهد بود.

-        این عزیزان باید متوجه باشند که اگر (به فرض محال!) آنان را از نخبگان جامعه بدانیم و جسارتاً مردم جامعه را عوام و بی خرد، آنان نخواهند توانست بر این نوع مردم حکومت کنند، به هیچ عنوان! مگر خود را شبیه کسانی کنند که بر آنان حکومت می کنند!

مسئله ای که از اهمیت بالایی برخوردار است و صاحبان قلم، به طور مفصل در این رابطه قلم فرسایی کرده اند این است که جوامع به طور عموم از مردمی تشکیل شده است با درک و فهمی در حد متوسط. نه نخبه و نه عوام و بی خرد. مجموع افراد جامعه دارای فهم، درک ، اندیشه و خِردی در حد متوسط اند. در فهم مسائل سیاسی که در آن به تشکیل حکومت هایی برای مردم همت زیادی شده است و در آن، حکومت مردم بر مردم مقصود بوده است، باید این اصل اساسی را در نظر گرفت و پیش رو داشت. برای رسیدن به این مقصود و این نقطه ی مطلوب باید حکومت را به متوسطان جامعه واگذار نمود، چرا که اغلب مردم جامعه جزو متوسطان به شمار می روند، و متوسطان زبان خود را به راحتی خواهند فهمید و به آن جامه ی عمل خواهند پوشاند.

نام این نوشته را از آن روی حکومت متوسطان گرفته ام که خود را جزو متوسطان جامعه می پندارم و دوست دار همه ی عزیزان و مردم هستم. سخن بسیار است و فرصت محدود! همین وجیزه را از من بپذیرید و خود حدیث مفصل بخوانید از این اندک.

در پناه حق پاینده باشید

ارادتمند شما حمید نریمانی

دوم خرداد ماه 1393

۰ نظر ۰۲ خرداد ۹۳ ، ۰۱:۲۲
حمید نریمانی

این میز بگذرد!

پنجشنبه, ۵ دی ۱۳۹۲، ۰۱:۲۴ ب.ظ

یادداشت منتشر شده در روزنامه حرف، پنج شنبه 5 دی ماه 1392

نقل کرده اند که پادشاهی از مشاورین خود خواست تا جمله ای برای نوشتن بر روی نگین انگشتری او بیابند با این شرایط که در زمان شادی او را به حالت عادی بازگرداند و در غم و اندوه او را به شادی بکشاند. مشاوران بعد از چندی عاجز از یافتن جمله ای شدند و به پادشاه اعلام داشتند از گفتن و یافتن چنین جمله ای ناتوان اند. پیری از ماجرا باخبر شد و به خدمت پادشاه رسید، گفت من جمله ای می دانم که مطابق با خواسته ی شماست. پادشاه از او جمله را طلب کرد و پیر فرمود: «این نیز بگذرد». جمله ای حکیمانه که در همه حال موجب تفکر و تدبر در امور و جایگاه های متفاوت خواهد شد. اما بیراه نرفته ایم اگر این جمله را درباره ی جایگاه های دولتی و سیاسی چنین تعبیر کنیم که: «این میز بگذرد!». چرا که هیچ جایگاهی به هیچ شخصی وفادار نبوده و بعد از چندی همراه با دگرگونی های اجتماعی و سیاسی، مقام و مرتبت او نیز تغییر خواهد کرد، همچنان که حضرت علی (ع) فرموده اند: اگر مقام ماندنی بود به تو نمی رسید!.

اینکه انسان ها در پی ترقّی و کمال جویی بر می آیند از خصلت های نیکوی آنان است. همواره در آموزه های دینی و اخلاقی بر تلاش برای رسیدن به نقطه ای بالاتر و نزدیک تر شدن به کمال تأکید فراوان شده است، اما تمرکز این آموزه ها بر نحوه ی نگرش به جهان و آفریدگار آن بوده است که خدمت به خلق و تأکید بر ارزش انسان ها از نتایج لایتناهی آن می باشد. رسیدن به این نقطه، پیش شرط هایی دارد که از آن جمله استفاده ی منطقی از امکانات و قابلیت های فردی و اجتماعی می باشد؛ یعنی انسان باید با توجه به شرایط اجتماعی و ویژگیهای درونی خود در راه رسیدن به مقام بالاتر تلاش نماید. باید به حقوق دیگران احترام گذارد و با خدمترسانی هرچه بهتر به دیگران راه رسیدن به تعالی را برای خود هموار گرداند. به بیان حضرت علی (ع) در خطبه 193 نهج البلاغه، یکی از ویژگیهای اهل تقوا این است که: «أتعَبَ نَفسَهُ لآخِرَهِ، وَ أَراحَ النّاس مِن نَفسه» که اهل تقوا جان خویش را به سختی وا میدارد اما مردم را به آسایش و راحتی میرساند. به این معنی که رسیدن به مقام و مرتبه ای والاتر نباید به قیمت تخریب، توهین، هتاکی و ابزار قرار دادن آبرو، شخصیت و مرتبت انسان های دیگر باشد.

در مورد پُست ها و مقام های دولتی و جایگاه های سیاسی، این امر نمود بیشتری پیدا می کند، به این معنی که اگر شخصی در مقام و مرتبه ای قرارگرفت، می بایست با توجه به ظرفیت های موجود در آن شخص بوده باشد، زیرا اگر بر این اساس به مقام و مرتبه ای رسیده باشد، خواهد دانست که این منصب برای او دائمی نخواهد بود و لاجرم روزی از این جایگاه یا به زیر خواهد آمد و یا بر اوج خواهد رفت. اما اگر شخصی به این باور نرسیده باشد دل کندن از آن مقام برایش بسی دشوار خواهد بود و برای باقی ماندن در این جایگاه به هر دست آویزی چنگ خواهد زد؛ از شخصیت و آبروی هر کسی بهره خواهد جُست و به هر دوست و دشمنی تهمت بدخواهی و بدطینتی روا خواهد داشت. در این شرایط است که ساختارهایی که دوره ای او را مناسب جایگاهی می دانست و در دوره ای به هر دلیلی از برگزیدن او خودداری نموده است معیوب، ناکارآمد و بیمار شمرده خواهد شد.

سخن گفتن از اندیشه های ارزشمند و تلاش در جهت هدایت دیگران برای رسیدن به این شرایط از ویژگی های انسان های برجسته است؛ اما باید هشیار بود و در عمل نیز به آن افراد نگریست که آیا به آنچه می گویند باور دارند یا خیر؟ خداوند کریم در آیهی دوم سورهی صف خطاب به اهل ایمان چنین میفرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، چرا سخنی میگویید که خود به آن عمل نمیکنید؟» باید تأمل نمائیم که آیا سخنانی که بر زبان میآوریم با عمل خودمان هماهنگی دارد یا خیر؟ آیا در عرصهی عمل نیز مانند قلمرو کلام رفتار مینمائیم یا نه؟ حضرت علی (ع) دو گروه را عامل شکستن کمر خود میدانند: «دو گروه کمر مرا میشکنند، گروه اول جاهلی که مقدس باشد و گروه دوم عالمی است که به سخنان خود عمل نمیکند.» به عبارت دیگر ضربهی افراد دانایی که به سخنان خویش جامهی عمل نمیپوشانند، با جاهلانی که در لباس تقدّس در آمدهاند برابری مینماید. در این شرایط است که باید به گفتهی خواجه حافظ شیراز عمل نمود: «عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس، که وعظ بیعملان واجب است نشنیدن!» آیزا برلین در کتاب «آزادی و خیانت به آزادی» که در آن به بررسی آرای شش متفکر برجسته درباره ی آزادی پرداخته است جمله ای قابل تأمل از داستایفسکی نقل می کند: «از آزادی نامحدود شروع می کنم و می رسم به استبداد نامحدود!». این جمله در بسیاری شرایط و برای بسیاری از داعیه داران آزادی مصداق دارد، آنانی که در سخن گفتن از آزادی نامحدود دم می زنند، اما در عرصه ی عمل مستبدی تامّ و تمام خواهند بود! آگاهی و هشیاری مردم در دقت و موشکافی رفتار عملی افراد، آنان را به فهم درست رفتار و کردار دیگران هدایت خواهد کرد. باید امیدوار بود به روزی که آگاهی مردم به درجه ای برسد تا در آن روز سخنان بدون عمل برای آنان ارزش چندانی نداشته باشد و همچنین امیدوار بود به فهم صحیح صاحبان میز و منصب های گوناگون.

خدایا چنان کن سرانجام کار                تو خشنود باشی و ما رستگار

۰ نظر ۰۵ دی ۹۲ ، ۱۳:۲۴
حمید نریمانی

مظلومیت حسین (ع)

دوشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۱۱ ب.ظ

از آنجایی که بحث اندیشه کردن را در یادداشت "اندر مصائب ما ایرانیان" دارای ارزشی والا توصیف نموده بودم و یکی از پایه های عقب ماندگی جامعه را در گرو این امر دانستم، ضروری دیدم تا با توجه به فرارسیدن ایام سوگواری حضرت حسین بن علی (ع) چند خطی در این باره بنویسم.

ماجرای کربلا، مکتبی است با هزاران اندیشه و هزاران آموزه و هزاران نتیجه. شاید گفته شود خیر، این مکتبی است با یک شیوه ی رفتاری و یک نتیجه، اما بنده بر کثرت آموزه ها و اندیشه های آن باور دارم. سؤالی که بسیاری پرسیده اند و درباره آن جستجو کرده اند این بوده است که: چرا مراسم عزاداری حضرت حسین بی علی (ع) قبل از شهادت ایشان آغاز می گردد؟

برای پاسخ به این پرسش باید ماجرای کربلا را، حادثه ای جاری بدانیم که در همیشه ی تاریخ بوده است و خواهد بود. این ماجرا در روز عاشورای سال 61 هجری به اوج خود رسید، اما از حرکت باز نماند و همچنان ادامه دار شد. اگر قائل به زنده بودن این جریان و حرکت باشیم، این حادثه در هر سال تکرار می شود و هر سال زمان آن فرا می رسد تا در روزی مانند عاشورا حقیقتی را سر ببرند و حقیقت جویانی را بر نیزه کنند. این ده روز عزای قبل از واقعه، زمانی است هر چند اندک، برای آشنایی با هدف والای حسین بن علی (ع) که همانا اصلاح در میان امت جدّش رسول خدا بود. اگر این آشنایی به معنای واقعی صورت بپذیرد در نهایت به مقام قرب به حضرتش نائل خواهد شد و فیض رسیدن به مقام شهود را نصیب انسان خواهد کرد.

باید توجه داشت که هدف اصلاح حسین بن علی (ع) در جامعه ی اسلامی صورت گرفت، جامعه ای که به فاصله ی حدود سه دهه بعد از وفات بنیانگذار آن دچار چنان انحرافی گردید که او را خارجی می خواندند. جامعه ای که معاویه برای اثبات حقانیت خود و فرزند ستمگرش از این آیه ی قرآن بهره می گرفت که: أطیعوالله و أطیعوالرسول و أولی الأمر منکم؛ و استدلال می کرد که حکومت ما حکومت الهی است و اطاعت از ما واجب است، و حسین بن علی (ع) از اطاعت ما سر باز می زند، لذا ریختن خونش حلال است.

باید توجه داشت که این ماجرا نه تنها در آن دوران و در آن موقعیت جغرافیایی، که در همه ی اعصار و همه ی مناطق زمین قابل مشاهده است و در همه ی ابعاد محلی، منطقه ای، ملی و بین المللی قابل بررسی می باشد؛ لذا حق جویان و حق گویان باید خویشتن را آماده ی مبارزه با ظلم و فساد و انحراف در هر بُعد آن نمایند.

تشنگی آن حضرت فراتر از تشنگی به آب، تشنگی به حقیقت گویی و حقیقت جویی بود، تا آن اندازه که حق گویی و حق جویی از نوه ی رسول خدا تا آن اندازه بر ظالمان و منحرفان از اصل مکتب و مذهب دشوار می آید که حتی علی رغم هشدارها و نصایح بسیار و حتی درخواست بازگشت، مخالفت می نمایند تا به گمان باطل خویش حقیقت خواهی را از عرصه ی زمین محو نمایند!

آری آن حضرت مظلوم است، زیرا که حقیقت گویی و حقیقت جویی در همه ی اعصار مظلوم بوده و حقیقت گویان و حقیقت جویان همیشه ی دوران در اقلیت بوده اند...

 

۰ نظر ۲۰ آبان ۹۲ ، ۲۳:۱۱
حمید نریمانی

هفته ی دفاع مقدس

پنجشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۲، ۱۲:۱۴ ق.ظ


اولین بچه ی خانواده بود. 16 سالش بود، نوجون بود!

حال و هوای عجیبی پیدا کرده بود، شاید شور و شوقی که بین مردم بود و سخنرانی های زیادی که همه رو به حفاظت از مملکت تشویق می کرد باعثش بود، شایدم یه چیز دیگه...

یه روز صبح که رفتن برای صبحونه بیدارش کنن دیدن پنجره ی اتاقش بازه و خودش نیست، رفتن دنبالش تا فهمیدن رفته بابلسر تا همراه بقیه رزمنده ها اعزام بشه به منطقه. با گریه و التماس دل پدرش رو به دست آورد و راهی شد...

بعد چند وقتی برگشت

16 سالش بود، ولی دیگه نوجون نبود!


۳ نظر ۰۴ مهر ۹۲ ، ۰۰:۱۴
حمید نریمانی

میلاد حضرت رضا (ع)

سه شنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۲، ۱۲:۴۴ ق.ظ

سیاهی در دلم هراس نمی ریزد

تیرگی به من تردید تزریق نمی کند

من دیگر از شب نمی ترسم...

من با شاخه ای از بال کبوتر بر دروازه ی دلم نوشته ام:

"السلام علیک یا شمس الشموس[1]"

۰ نظر ۲۶ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۴۴
حمید نریمانی

عید فطر تهنیت باد

جمعه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۲، ۰۲:۴۸ ق.ظ

عید بر عاشقان مبارک باد                   عـاشـقان عیدتان مبارک باد

روزه مـگشا جز به قند لبش                 قـند او در دهـان مـبارک باد

عید بنوشت بر کنار لبش                    کاین می بی کران مبارک باد

عید فطر، عید بازگشایی روزه است. بعد از یک ماه ریاضت تن و قُرب به معبود، جشنی برپا شده است تا آدمی قدر فطرت پاک خویش را بداند، فطرت پاکی که از پروردگار پاکی ها به او عنایت شده است. این ماه مبارک فرصتی بود تا آدمیان با تفکر و مراقبه، همراه با روزه داری به اصالت خویش بیندیشند و سعی نمایند تا به منبع فیض الهی دست یازند. در پایان این راه پُر ز مهر و عاشقانه، که قاعدتاً با دشواری هایی نیز همراه بوده است، به جشن می نشینیم و باز هم خدا را به صفات و مراتب عظمت و بزرگی اش می خوانیم تا ما را از جرعه های زلال معرفت خویش بی بهره نگذارد، تا مبادا قُرب به حضرتش به بُعد از مقام عظیمش مبدّل گردد و خواری و گمراهی ما را فرا گیرد.

در پناه حق پاینده باشید

۲ نظر ۱۸ مرداد ۹۲ ، ۰۲:۴۸
حمید نریمانی

درباره ی شب قدر

شنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۲، ۰۶:۲۰ ب.ظ

شب قدر است و طی شد نامه ی هجر                سـلامٌ فـیه حـتی مطلع الفجر

دلا در عــاشــقی ثـابـت قـدم بـاش                 که در این ره نباشد کار بی اجر

خداوندا!

ای مهربانِ من، تو را به زیباترین نامهایت، تو را به نورت که در همه جا جاری است، تو را به فرستادگانت که بشارت دهنده ی بهشت و هشدار دهنده از دوزخ بوده اند سوگند می دهم...

سوگند می دهم تا حقیقت این شب را به من بشناسانی؛ خداوندا! از تو می خواهم تا شب قدر را به من بشناسانی، آن شبی که فرمودی برتر از هزار ماه است، آن شبی که در آن قرآن را نازل می فرمایی، شبی که تا به صبح فرشتگان به امرت مشغولند...

آری ای پروردگار من!

قدر و منزلت شب قدر را بر من نمایان کن. اما قدرِ شبِ قدر؟! چگونه؟

خداوندا، نمی توان شب قدر را درک کرد و به حقیقت آن نائل شد، مگر با شناخت مقام ربوبی تو ای پروردگار من...

پس ای خداوند کریم!

خودت را به من بشناسان، قدر و منزلت و بزرگی و حقیقت خود را بر من نمایان کن، خود را به من بشناسان...

۰ نظر ۰۵ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۲۰
حمید نریمانی