اندر مصائب ما ایرانیان!
چندی است که با دوستان در مورد مسائل و مشکلات گوناگونی که در سطح جامعه وجود دارد بیشتر صحبت می کنیم و لاجرم نظرات گوناگونی هم شنیده می شود. از هر دری سخن گفته می شود: مذهب، اقتصاد، اجتماع، سیاست و... . تفکراتی که توانستم با استفاده از آن ها به نقطه ای برسم تا بر اساس آن بتوانم به صحبت بپردازم بسیار زیاد بوده و هست؛ اما آن نقطه ای که به آن رسیدم!:
به عقیده ی من جامعه ی ایران از دو اصل اساسی رنج می برد، که این دو عامل، از هم گسیختگی های زیادی در عرصه های گوناگون زندگی اجتماعی و فردی به دنبال داشته و دارد. اولین اصل و اساسی ترین اصلی که می توان از آن به عنوان عامل تمامی عقب ماندگی ها و مصیبت های اجتماعی در جامعه ی ما و البته سایر جوامع نام برد، "عدم اندیشه کردن" درباره ی مسائلی است که به انحای گوناگون ما را با خود درگیر می کند. این عامل مصیبت بار که گریبان گیر بسیاری از ما شده است مانع از نگاه نقادانه و یا لااقل واقع بینانه به امور خواهد شد. در هر موضوعی که از آن ها اشاره رفت: مذهب، اقتصاد، اجتماع، سیاست و... می توان این نقصیه را مشاهده نمود و در رابطه ی آن ساعت ها و صفحه ها گفت و نوشت. مگر نه اینکه در بسیاری از آیات و روایات ما مسلمانان دستور و توصیه به تفکر و تعقل آمده است؟ پس چه بلایی بر سر ما آمده که در این روزگاری که هر موضوعی با فکر به پیش می رود، ما دست روی دست نهاده ایم و چشم به دهان این و آن دوخته ایم؟ آیات بسیاری در قرآن آمده که در انتهای آنها از عباراتی مانند: أفلا تعقلون؛ أفلا یتدبّرون؛ أفلا یتفکرون و... آمده است که همگی به آدمیان نهیب می زند: چرا اندیشه نمی کنید؟! چرا تأمل ندارید؟! چرا تدبیر به خرج نمی دهید؟! مگر در آن حدیث منقول از حضرت رسول (ص) خطاب به حضرت علی (ع) نیامده است که: یا علی؛ إذا تقرّب النّاسُ إلی خالقهم بأنواع البرّ، فتقرّب أنت إلیهِ بأنواع العقل: ای علی، زمانی که مردمان را مشاهده می کنی که به انواع نیکی ها و عبادات به خدایشان تقرّب می جویند؛ تو با انواع تفکر و تعقل تلاش کن تا به حضرتش نزدیک تر گردی.