حــمــیــد نریــمــانـی

حــمــیــد نریــمــانـی

ای پروردگار پاکی ها

سه شنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۴۵ ق.ظ

ای پروردگار پاکی ها، ای که هر نفس حقیقت جو در پی شناخت جایگاه والای توست، و هر دینی به فراخور توانایی خویش در تلاش برای بیان مهربانی های توست. تو پاک و منزهی از هر صفتی که می خوانندت، و عظیم تر از بیان بندگان در بند خویشی، ولیکن در بخشندگی ات همین بس، که مر بندگان خویش را مجال بیان دادی و قدرت کلام، تا به هر زبان تو را ستایش کنند و از تو بخوانند.

آنقدر گرامی هستی که چون منی را مجال مدح خویش میدهی و توان سنای خود عطا میکنی، بنده ای که غرق در گناه است و با عبادتی اندک، سپاسی بی مقدار از جایگاهت و چشم داشتی بی کران از دریای رحمتت، چنین جسارتی بر خویش روا میدارد که از تو دم زند.

 چه گویمت که زبان الکن است و بیان قاصر تا قطره ای از دریای کرامتت را به بیان درآورد.

آموختم از اولیایت که بهترین و پر ارج ترین دارایی، نَفَس برآوردن با توست، حتی اگر در جهنم جهل برآید، و نَفَسی که در بهشت بی تو برآید را مقداری نیست،

پس بار پروردگارا،

منم که بی تو نفس میکشم، زهی خجلت

مگر تو عفو کنی، ورنه چیست عذر گناه؟

من را در دریای مغفرت و رحمت خویش از غیر خویش پیراسته گردان تا با هر نفس بوی تو بر مشام جان بیاید و یاد تو بر زبان جسم، که یاد تو مر بندگان را دولت بیدار است و ذکر تو تماشای جان.

الهی به حق بندگان برگزیده ات، به یاوران نور دیده ات! جان ما از عطر خویش معطر نما و بیان ما از ذکر خویش چو عنبر.

بر ما مپسند تا دمی بی تو برآوریم که:

بی عمر زنده ام من و این بس عجب مدار

روز فراق را که نهد در شمار عمر؟

جان ما با وصل خود بیدار دار و عمر ما با یاد خود جاودان.

تویی که دعای بندگانت را می شنوی و به درگاه اجابت، برکت میدهی، پس عجز ما بنگر و درد ما بشنو. دوای وصل عنایت کن که جز این نیست درمان درد ما.

الحمدلله رب العالمین...

۰ نظر ۱۴ خرداد ۹۲ ، ۰۰:۴۵
حمید نریمانی

کرامت انسانی

يكشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۲، ۰۳:۱۳ ق.ظ

ای نام تو بهترین سرآغاز

تن آدمی شریف است به جان آدمیت

نه همین لباس زیباست، نشان آدمیت

موضوعی که در ادامه می­ آید راجع به مسائل اخلاقی و پایبندی­ های اخلاقی است. برای اندیشیدن در این باره موضوعات گوناگونی وجود دارد که می­ توان با تیغ اندیشه به موشکافی آن­ ها پرداخت، اما موضوعی که چندی است مرا به خود مشغول داشته است "کرامت انسانی" است.

کرامت انسانی را می­ توان به معنای بزرگداشت مقام انسان، از حیث "انسان" بودنش دانست؛ به این معنی که همه­ ی انسان­ ها دارای ارزش­ اند، تنها به این دلیل که انسان هستند. لذا گرامی داشت مقام آن­ ها را باید از اوجب واجبات دانست. توجه و تأکید بر این امر نه تنها اخلاقی است که ارزش است، و التزام به بزرگداشت انسان­ ها را دنبال خواهد داشت.

این امر پرسش ­هایی را به همراه خود دارد که از آن جمله می­ توان به این سؤال اشاره نمود: "آیا همه­ ی انسان­ ها با تفاوت­ ها و تعارض­ های گوناگون، از حیث انسان بودن قابلیت بزرگداشتن را دارا هستند؟" می ­توان این سؤال را از اساسی ­ترین پرسش­ های مطروحه در این زمینه دانست، چرا که بسیاری از انسان­ ها تنها به دلیل اختلافات عقیده ­ای و تفاوت در اندیشه­ ها مورد بازخواست و تحقیر قرار می­ گیرند. اما برای پاسخ گفتن به چنین پرسشی باید به چند نکته اشاره نمود:

1.       انسان­ ها موجوداتی "مختار" هستند، یعنی قوه ­ی اختیار برای آن ­ها وجود دارد که همین امر آن­ ها را از بسیاری موجودات متمایز می­ گرداند.

2.       انسان­ ها از قوه ­ی "عاقله" برخورداند، به این معنی که توانایی تعقل در رفتارها، کنش­ ها و واکنش­ های خود دارند.

از نکته ­ی نخست می­ توان چنین استنباط کرد که انسان­ ها با توجه به اختیاری که به حق، به آن­ ها واگذار شده است می ­توانند در بین امور متفاوت و حتی متعارض، امری را برگزینند. این گزینش آن­ ها که از میان افکار، ایده ها، ایدئولوژی ­ها و کردارهای گوناگون صورت می­ گیرد با توجه به وجود قوه­ ی عاقله در آن­ هاست. آدمیان بر اساس عقل خود به کنکاش در امور می­ پردازند و بر اساس اختیاری که دارا هستند، یکی را از آن میان بر می­ گزینند.

برای تأکید بر این امر از قسمتی از نامه­ ی حضرت علی (ع) به مالک اشتر بهره می­ برم که می­ فرماید: (ولا تکونن علیهم سبعاَ ضارعا تغتنم اکلهم، فإنهم صنفان، إما أخ لک فی الدین، إما نظیر لک فی الخلق: و برای مردم مانند حیوان درنده ­ای مباش که خوردنشان را غنیمت بدانی؛ چرا که آنان دو دسته­ اند: یا برادر دینی تو اند، یا در خلقت با تو برابر اند). این قسمت از نامه­ ی گرانقدر حضرت به مالک اشتر بیان­گر این نکته است که برای خدمت نمودن به مردم، اگر دین و آیین مشابهی داری پس راحت به خدمات خودت بیاندیش؛ اما اگر شباهتی از منظر مرام و مسلک و آیین نداری، بدان و آگاه باش که حداقل یک شباهت با آنان داری، و آن شباهت در خلقت توست؛ و این یک شباهت می ­ارزد تا تمام تفاوت­ ها را نادیده انگاری و باز هم به خدمت مشغول گردی.

اگر ما بخواهیم همه­ ی انسان­ ها را در هر حیطه از زندگی خودشان محدود و محصور به اندیشه و یا کردار خاصی بنماییم، در این دو اصل باید تجدید نظر نمود، چرا که این دو اصل پدیده­ ی سومی را به دنبال خواهد داشت که می ­توان از آن به "آزادی" تعبیر کرد. ما به عنوان کسانی که در زندگی روزانه ی خود به دنبال پایبندی­ هایی هستیم که خود، خانواده و جامعه­ ی ما را به سمت پیشرفت و تکامل سوق دهد، موظف هستیم به این موارد متوجه باشیم و به افراد گوناگون، از منظر اندیشه­ ی خودمان ننگریم، هر انسانی آزاد است تا اندیشه کند و از میان اندیشه­ های گوناگون عرضه شده بر او، به انتخاب بهترین­ ها از منظر خویش دست بزند.

حرف اساسی بنده در این نوشتار این بوده است که ما به عنوان اعضای این جامعه  باید تمام تلاش خود را بسیج نمائیم تا در بزرگداشت مقام انسانیِ افرادِ گوناگون، با اندیشه ­ها و ایدئولوژی­ های متفاوت، سربلند باشیم. احترام به دیگران، از حیث انسان بودن آن­ ها بر ما واجب است، باید تلاش نمائیم تا در قضاوت­ های خود، از نوع اندیشه و ایدئولوژی افراد چشم پوشی نمائیم و آن­ ها را تنها از آن جهت که موجوداتی انسانی مانند ما هستند، گرامی بداریم.

تلاش کنیم، تلاش کنیم و تلاش کنیم تا نوع نگاه خودمان را از دیگران تغییر دهیم و به همه از نگاهی انسانی بنگریم.

خدایا چنان کن سرانجام کار، تو خوشنود باشی و ما رستگار

با مهر

۱ نظر ۱۲ خرداد ۹۲ ، ۰۳:۱۳
حمید نریمانی

به راستی که فقط اوست...

شنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۲، ۰۹:۳۰ ب.ظ

با یاد مهربان خدای محبوب من

به راستی که فقط اوست که در خلوت شب های تار تنها یار و یاور کسی است که هیچ ملجأیی برای خویشتن خویش نمی یابد

و فقط اوست که در دل بندگان عزیز خویش ورود میکند و آنجا را از غمکده ای فسرده به عشرتکده ای بی رشوت بدل می نماید

ای مهربان

ای عزیز بخشنده

اینک منم

بر درگاه تو ایستاده و زبان دل به بیان تقصیر گشوده و دیده ی دل به دست بخشش ات دوخته

هماره گفته ام که جز تو کسی نیست که بدو پناه برم و عذر خویش فراگویم و چشم به مغفرت دارم،

اما

اما همیشه راه جفا پیشه کردم و تیشه به ریشه ی وعده هایم زدم و خلف وعده پیش گرفتم،

اما

و بازهم اما

تنها تویی که از درِ مغفرت در می آیی و با آغوش پرمهر خویش، بندگان عاصی را به گرمی پذیرا هستی،

مهربان من

بر من ببخشای آن زشتی ها که کرده ام،

جرعه ی مغفرت خویش را بر کام دلم جاری کن تا طغیان گناهان موجب یاغی شدن دلم نگردد و روی از بارگاه ازلی ات برنتابم

دست دلم را به مهر بفشار تا پای دل در راه تو استوار گردد و زبان دل گویای یاد و نامت شود

مهری کن و مهرت را، تنها میهمانِ خانه ی دلم گردان تا به همگان مهر بورزم و بر همگان ببخشم و چون رود جاری باشم

به حق برگزیدگان درگاهت، ای مهربان ترین مهربانان

۰ نظر ۱۱ خرداد ۹۲ ، ۲۱:۳۰
حمید نریمانی