درباره ی شب قدر
شب قدر است و طی شد نامه ی هجر سـلامٌ فـیه حـتی مطلع الفجر
دلا در عــاشــقی ثـابـت قـدم بـاش که در این ره نباشد کار بی اجر
خداوندا!
ای مهربانِ من، تو را به زیباترین نامهایت، تو را به نورت که در همه جا جاری است، تو را به فرستادگانت که بشارت دهنده ی بهشت و هشدار دهنده از دوزخ بوده اند سوگند می دهم...
سوگند می دهم تا حقیقت این شب را به من بشناسانی؛ خداوندا! از تو می خواهم تا شب قدر را به من بشناسانی، آن شبی که فرمودی برتر از هزار ماه است، آن شبی که در آن قرآن را نازل می فرمایی، شبی که تا به صبح فرشتگان به امرت مشغولند...
آری ای پروردگار من!
قدر و منزلت شب قدر را بر من نمایان کن. اما قدرِ شبِ قدر؟! چگونه؟
خداوندا، نمی توان شب قدر را درک کرد و به حقیقت آن نائل شد، مگر با شناخت مقام ربوبی تو ای پروردگار من...
پس ای خداوند کریم!
خودت را به من بشناسان، قدر و منزلت و بزرگی و حقیقت خود را بر من نمایان کن، خود را به من بشناسان...