این میز بگذرد!
یادداشت منتشر شده در روزنامه حرف، پنج شنبه 5 دی ماه 1392
نقل کرده اند که پادشاهی از مشاورین خود خواست تا جمله ای برای نوشتن بر روی نگین انگشتری او بیابند با این شرایط که در زمان شادی او را به حالت عادی بازگرداند و در غم و اندوه او را به شادی بکشاند. مشاوران بعد از چندی عاجز از یافتن جمله ای شدند و به پادشاه اعلام داشتند از گفتن و یافتن چنین جمله ای ناتوان اند. پیری از ماجرا باخبر شد و به خدمت پادشاه رسید، گفت من جمله ای می دانم که مطابق با خواسته ی شماست. پادشاه از او جمله را طلب کرد و پیر فرمود: «این نیز بگذرد». جمله ای حکیمانه که در همه حال موجب تفکر و تدبر در امور و جایگاه های متفاوت خواهد شد. اما بیراه نرفته ایم اگر این جمله را درباره ی جایگاه های دولتی و سیاسی چنین تعبیر کنیم که: «این میز بگذرد!». چرا که هیچ جایگاهی به هیچ شخصی وفادار نبوده و بعد از چندی همراه با دگرگونی های اجتماعی و سیاسی، مقام و مرتبت او نیز تغییر خواهد کرد، همچنان که حضرت علی (ع) فرموده اند: اگر مقام ماندنی بود به تو نمی رسید!.
اینکه انسان ها در پی ترقّی و کمال جویی بر می آیند از خصلت های نیکوی آنان است. همواره در آموزه های دینی و اخلاقی بر تلاش برای رسیدن به نقطه ای بالاتر و نزدیک تر شدن به کمال تأکید فراوان شده است، اما تمرکز این آموزه ها بر نحوه ی نگرش به جهان و آفریدگار آن بوده است که خدمت به خلق و تأکید بر ارزش انسان ها از نتایج لایتناهی آن می باشد. رسیدن به این نقطه، پیش شرط هایی دارد که از آن جمله استفاده ی منطقی از امکانات و قابلیت های فردی و اجتماعی می باشد؛ یعنی انسان باید با توجه به شرایط اجتماعی و ویژگیهای درونی خود در راه رسیدن به مقام بالاتر تلاش نماید. باید به حقوق دیگران احترام گذارد و با خدمترسانی هرچه بهتر به دیگران راه رسیدن به تعالی را برای خود هموار گرداند. به بیان حضرت علی (ع) در خطبه 193 نهج البلاغه، یکی از ویژگیهای اهل تقوا این است که: «أتعَبَ نَفسَهُ لآخِرَهِ، وَ أَراحَ النّاس مِن نَفسه» که اهل تقوا جان خویش را به سختی وا میدارد اما مردم را به آسایش و راحتی میرساند. به این معنی که رسیدن به مقام و مرتبه ای والاتر نباید به قیمت تخریب، توهین، هتاکی و ابزار قرار دادن آبرو، شخصیت و مرتبت انسان های دیگر باشد.
در مورد پُست ها و مقام های دولتی و جایگاه های سیاسی، این امر نمود بیشتری پیدا می کند، به این معنی که اگر شخصی در مقام و مرتبه ای قرارگرفت، می بایست با توجه به ظرفیت های موجود در آن شخص بوده باشد، زیرا اگر بر این اساس به مقام و مرتبه ای رسیده باشد، خواهد دانست که این منصب برای او دائمی نخواهد بود و لاجرم روزی از این جایگاه یا به زیر خواهد آمد و یا بر اوج خواهد رفت. اما اگر شخصی به این باور نرسیده باشد دل کندن از آن مقام برایش بسی دشوار خواهد بود و برای باقی ماندن در این جایگاه به هر دست آویزی چنگ خواهد زد؛ از شخصیت و آبروی هر کسی بهره خواهد جُست و به هر دوست و دشمنی تهمت بدخواهی و بدطینتی روا خواهد داشت. در این شرایط است که ساختارهایی که دوره ای او را مناسب جایگاهی می دانست و در دوره ای به هر دلیلی از برگزیدن او خودداری نموده است معیوب، ناکارآمد و بیمار شمرده خواهد شد.
سخن گفتن از اندیشه های ارزشمند و تلاش در جهت هدایت دیگران برای رسیدن به این شرایط از ویژگی های انسان های برجسته است؛ اما باید هشیار بود و در عمل نیز به آن افراد نگریست که آیا به آنچه می گویند باور دارند یا خیر؟ خداوند کریم در آیهی دوم سورهی صف خطاب به اهل ایمان چنین میفرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، چرا سخنی میگویید که خود به آن عمل نمیکنید؟» باید تأمل نمائیم که آیا سخنانی که بر زبان میآوریم با عمل خودمان هماهنگی دارد یا خیر؟ آیا در عرصهی عمل نیز مانند قلمرو کلام رفتار مینمائیم یا نه؟ حضرت علی (ع) دو گروه را عامل شکستن کمر خود میدانند: «دو گروه کمر مرا میشکنند، گروه اول جاهلی که مقدس باشد و گروه دوم عالمی است که به سخنان خود عمل نمیکند.» به عبارت دیگر ضربهی افراد دانایی که به سخنان خویش جامهی عمل نمیپوشانند، با جاهلانی که در لباس تقدّس در آمدهاند برابری مینماید. در این شرایط است که باید به گفتهی خواجه حافظ شیراز عمل نمود: «عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس، که وعظ بیعملان واجب است نشنیدن!» آیزا برلین در کتاب «آزادی و خیانت به آزادی» که در آن به بررسی آرای شش متفکر برجسته درباره ی آزادی پرداخته است جمله ای قابل تأمل از داستایفسکی نقل می کند: «از آزادی نامحدود شروع می کنم و می رسم به استبداد نامحدود!». این جمله در بسیاری شرایط و برای بسیاری از داعیه داران آزادی مصداق دارد، آنانی که در سخن گفتن از آزادی نامحدود دم می زنند، اما در عرصه ی عمل مستبدی تامّ و تمام خواهند بود! آگاهی و هشیاری مردم در دقت و موشکافی رفتار عملی افراد، آنان را به فهم درست رفتار و کردار دیگران هدایت خواهد کرد. باید امیدوار بود به روزی که آگاهی مردم به درجه ای برسد تا در آن روز سخنان بدون عمل برای آنان ارزش چندانی نداشته باشد و همچنین امیدوار بود به فهم صحیح صاحبان میز و منصب های گوناگون.
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار