تک بیت نهم
تو لیله القبری
برو تا لیله القدری شوی
چون قدر مر ارواح را کاشانه شو کاشانه شو
«مولانا جلال الدین رومی»
تو لیله القبری
برو تا لیله القدری شوی
چون قدر مر ارواح را کاشانه شو کاشانه شو
«مولانا جلال الدین رومی»
چون بُلبلم در باغ دل، ننگ است اگر جغدی کنم
چون گلبنم در گلشنش، حیف است اگر خاری کنم
مولانا جلال الدین رومی
مرا آن دلبر پنهان، همی گوید به پنهانی به من ده جان، به من ده جان، چه باشد این گران جانی
یکی لحظه قلندر شو، قلندر را مسخّر شو سمندر شو، سمندر شو، در آتش رو به آسانی
در آتش رو، در آتش رو، در آتشدان ما خوش رو که آتش با خلیل ما، کند رسم گلستانی
نمی دانی که خار ما بود شاهنشه گل ها نمی دانی که کفر ما بود جان مسلمانی
سراندازان، سراندازان، سراندازی، سراندازی مسلمانان، مسلمانان، مسلمانی، مسلمانی
کنون دوران جان آمد که دریا را درآشامد زهی دوران، زهی حلقه، زهی دوران سلطانی
گوشم شنید نغمه ی ایمان و مست شد
کو قِسم چشم؟ صورت ایمانم آرزوست
مولانا جلال الدین رومی
ایـن دهـان بسـتی دهـانی بـاز شـد تا خورنده ی لـقمه های راز شد
لـب فـروبـنـد از طـعـام و از شـراب سوی خوان آسمانی کـن شتاب
گـر تو ایـن انـبان ز نـان خالی کنی پُـر ز گـوهرهـای اجـلالی کنی
طـفل جـان از شـیر شـیطان باز کن بـعد از آنـش با مَـلَک انـباز کن
چند خوردی چرب و شیرین از طعام، امتحان کن چند روزی در صیام
چـند شـب ها خواب را گشتی اسیر، یـک شـبی بیدار شو دولت بگیر
مثنوی معنوی؛ مولانا جلال الدین رومی