حــمــیــد نریــمــانـی

حــمــیــد نریــمــانـی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید» ثبت شده است

در سوگ اقیانوس

شنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۲۲ ب.ظ

هفته ی گذشته یکی دیگر از یاران انقلاب عروج کرد. پدرخانم عزیزم، «حاج محمدقلی جهاندار» که مبارزه علیه ظلم و بیداد را قبل از انقلاب آغاز نموده بودند، در سال های جنگ تحمیلی با حضور در جبهه های جنگ به مقاومت ملی و مذهبی یاری رساند. با توجه به روحیه حق طلب، حق جو و حق گویی که داشتند همواره در مقابل جزم اندیشی و فساد ایستادگی نمودند. بعد از ابتلا به بیماری و با توجه به صدماتی که در جبهه ها دیده بودند روز دوشنبه 11 خرداد ماه 1394 به یاران شهیدش پیوست.

راهش و یادش گرامی باد.


درسوگ بزرگمرد جانباز خطه سبز و قهرمان پرور چالوس زنده یاد «محمد قلی جهاندارلاشکی» که پس از عمری مجاهدت فی سبیل الله همزمان با ایام ارتحال امام، غریبانه به امام و شهیدانش ملحق شد

پیام تسلیت سید حسن خمینی در پی عروج جانباز محمد قلی جهاندار

بسمه تعالی

عروج شهادت گونه جانباز سرافراز اسلام زنده یاد محمد قلی جهاندار لاشکی که عمر شریفش را در خدمت به اسلام و انقلاب سپری کرد و همزمان با ایام ارتحال مقتدایش به کاروان امام و شهیدان پیوست، به خاندان معزی و مردم شریف مازندران بویژه شهرستان قهرمان پرور چالوس تسلیت عرض می کنم.

سید حسن خمینی

14 خرداد 1394

 

تشییع اقیانوس

شبی تلخ است و دارد هول اقیانوس را با خود

دریغا برده کشتیبان ما فانوس را با خود

من از تشییع آن دریا دلِ بی باک دانستم

که گاهی می برد تابوت، اقیانوس را با خود

چنان جان رابه شادی سوی جانان برد، دست افشان

که گویا می برد هندوستان، طاووس را با خود!

دریغ ای جنگل مازندران! از خاک دامانت

اجل یک بار دیگر برد،کیکاووس را با خود

نه تنها رفت در فقدان او صبر از کف یاران

که برد انگار، شور و شادی چالوس را با خود

جهان دارا! جهان بگذاشتی بی آنکه برداری

از این دنیا، ریا و نخوت و سالوس را با خود

در آغوش برادر خفته ای شیرین و ما هر شب

کشیم این سو و آن سو تا ابد کابوس را با خود

به خاکستر نشستی بعد عمری سوختن درخود

ز داغت، شمع من! سوزانده ای ققنوس را با خود

قفس را درشکستی، پر زدی ای کاش می بردی

به همراهت مرا، این خسته محبوس را با خود

افشین علاء     14/03/94

۰ نظر ۱۶ خرداد ۹۴ ، ۱۴:۲۲
حمید نریمانی

روز شهید

دوشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۲، ۰۹:۴۶ ب.ظ

سلام به همه ی دوستان عزیزم،

چند وقت بود می خواستم این شعر رو واستون بنویسم، ولی انگار نمیشد، الآن که فهمیدم امروز (22 اسفند) روز شهید نامگذاری شده، تصمیم گرفتم این کار رو انجام بدم، به افتخار ایران و ایرانی، به افتخار همه­ ی کسانی که به خاطر مام وطن از خیر جان خودشونم گذشتن. شعری دوست داشتنی و قابل تأمل:

 

که ایران چو باغی‌ست خرم بهار

شکفته همیشه گل کامکار

اگر بفکنی خیره دیوار باغ

چه باغ و چه دشت و چه دریا، چه راغ

نِگر تا تو دیوار او نفکنی

دل و پشت ایرانیان نشکنی

کزان پس بود غارت و تاختن

خروش سواران و کین آختن

زن و کودک و بوم ایرانیان

به اندیشه بد مَنه در میان

همه سر به سر، دست نیکی بَرید

جهانِ جهان را به بد مسپُرید

نخوانند بر ما کسی آفرین

چو ویران بود بوم ایران زمین

دریغ است ایران که ویران شود

کُنام پلنگان و شیران شود

به کام تو گردد سپهر بلند

دلت شاد بادا تنت بی گزند

چنین روز روزت فزون باد بخت

بداندیشگان را نگون باد بخت

بیا تا همه دست نیکی بریم

جهانِ جهان را به بد مسپریم

وزین پس بر آن کس کنید آفرین

که از داد آباد دارد زمین

بسازید و از داد باشید شاد

تن آسان و از کین مَگیرید یاد

کسی باشد از بخت پیروز و شاد

که باشد همیشه دلش پُر ز داد

۱ نظر ۱۹ اسفند ۹۲ ، ۲۱:۴۶
حمید نریمانی