تک بیت دهم
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که دوست خود روش بنده پروری دارد
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که دوست خود روش بنده پروری دارد
هفته ی گذشته یکی دیگر از یاران انقلاب عروج کرد. پدرخانم عزیزم، «حاج محمدقلی جهاندار» که مبارزه علیه ظلم و بیداد را قبل از انقلاب آغاز نموده بودند، در سال های جنگ تحمیلی با حضور در جبهه های جنگ به مقاومت ملی و مذهبی یاری رساند. با توجه به روحیه حق طلب، حق جو و حق گویی که داشتند همواره در مقابل جزم اندیشی و فساد ایستادگی نمودند. بعد از ابتلا به بیماری و با توجه به صدماتی که در جبهه ها دیده بودند روز دوشنبه 11 خرداد ماه 1394 به یاران شهیدش پیوست.
راهش و یادش گرامی باد.
درسوگ بزرگمرد جانباز خطه سبز و قهرمان پرور چالوس زنده یاد «محمد قلی جهاندارلاشکی» که پس از عمری مجاهدت فی سبیل الله همزمان با ایام ارتحال امام، غریبانه به امام و شهیدانش ملحق شد
پیام تسلیت سید حسن خمینی در پی عروج جانباز محمد قلی جهاندار
بسمه تعالی
عروج شهادت گونه جانباز سرافراز اسلام زنده یاد محمد قلی جهاندار لاشکی که عمر شریفش را در خدمت به اسلام و انقلاب سپری کرد و همزمان با ایام ارتحال مقتدایش به کاروان امام و شهیدان پیوست، به خاندان معزی و مردم شریف مازندران بویژه شهرستان قهرمان پرور چالوس تسلیت عرض می کنم.
سید حسن خمینی
14 خرداد 1394
تشییع اقیانوس
شبی تلخ است و دارد هول اقیانوس را با خود
دریغا برده کشتیبان ما فانوس را با خود
من از تشییع آن دریا دلِ بی باک دانستم
که گاهی می برد تابوت، اقیانوس را با خود
چنان جان رابه شادی سوی جانان برد، دست افشان
که گویا می برد هندوستان، طاووس را با خود!
دریغ ای جنگل مازندران! از خاک دامانت
اجل یک بار دیگر برد،کیکاووس را با خود
نه تنها رفت در فقدان او صبر از کف یاران
که برد انگار، شور و شادی چالوس را با خود
جهان دارا! جهان بگذاشتی بی آنکه برداری
از این دنیا، ریا و نخوت و سالوس را با خود
در آغوش برادر خفته ای شیرین و ما هر شب
کشیم این سو و آن سو تا ابد کابوس را با خود
به خاکستر نشستی بعد عمری سوختن درخود
ز داغت، شمع من! سوزانده ای ققنوس را با خود
قفس را درشکستی، پر زدی ای کاش می بردی
به همراهت مرا، این خسته محبوس را با خود…
افشین علاء 14/03/94
تو لیله القبری
برو تا لیله القدری شوی
چون قدر مر ارواح را کاشانه شو کاشانه شو
«مولانا جلال الدین رومی»
به نام خداوند مهربان
حضور ارزشمند همشهریان عزیز هادی شهر
با تقدیم سلام و احترام
حمد و ستایش زیبندۀ پروردگار عالمیان است و تقدیر و تشکر شایستۀ شما مردم فهیم و حق طلب. همانگونه که مستحضرید نهاد مقدس شورا با هدف والای خدمت رسانی به مردم تشکیل شد و اینجانب نیز با هدف خیر و نگاه به وظایف واقعی این نهاد وارد عرصۀ انتخابات شدم که با نظر لطف شما بزرگواران افتخار خدمترسانی نصیب بنده گردید. برای رسیدن به اهداف ارزشمند این جایگاه و خدمت رسانی صحیح به مردم عزیز، پیمودن مسیری مشخص و روشن ضروری است، و اگر در طی این مسیر انـحرافی صـورت پذیرد، در نهایت از هـدف اصلی خود بسیار دور خـواهد شد. با توجه به اشتباهات، اشکالات و دخـالتهای بیشماری که در طی این مدت مشاهده نمودم، دو راه برایم وجود داشت: یا باید بر این موارد اشتباه چشم پوشی میکردم که در نهایت نوعی همراهی با این روند اشتباه محسوب میگشت و یا از ادامۀ همراهی با این نهاد مقدس خودداری می نمودم، که این موضوع با توجه به بار امانتی که از سوی شما عزیزان بر خودم احساس میکردم بسیار دشوار بود و مدت زیادی مرا در تردید قرار داد، اما با این امید که مغفرت حضرت حق و حقیقت طلبی شما بزرگواران یاور بنده باشد، اقدام به استعفا از عضویت در شورا نمودم.
همواره آگاه بودم که هجمههای بسیاری از سوی بدخواهان آغاز خواهد شد، همان کسانی که ادعای دموکراسی دارند ولی در عمل استبداد مطلق را به نمایش میگذارند و آنان که دم از اصلاحطلبی میزنند اما هیچ گونه تغییر و اصلاحی را دربارۀ خود پذیرا نیستند. این افراد اشتغال بنده در ادارۀ بهزیستی را دلیل استعفا و آن را نشانۀ توهین به ساحت مقدس مردم اعلام نمودند. بنده در آزمون استخدامی سال 1392 در سازمان بهزیستی شهرستان بابل قبول شدم و با توجه به اینکه اشتغال در این سازمان دولتی هیچگونه مغایرت قانونی با حضور در شورای شهر ندارد، هر گونه تأکید بر این موضوع کذب محض میباشد. مسئلۀ دیگری که گمان نمیکردم کاری خلاف شرع، عرف یا قانون باشد ازدواج بوده است! که این افراد آن را از دلایل اصلی استعفا عنوان میکنند، اما با توجه به اینکه همسر بنده علیرغم همۀ مسائل مذکور، همیشه مشوّق بنده در امر شورا و فعالیت برای مردم عزیز بودهاند، این موضوع نیز بهانهای بیش نیست جهت گمراه نمودن مردم بزرگوار هادی شهر.
در پایان به دلیل اعتماد شما بزرگواران به اینجانب و از اینکه با امید حرکت، توسعه و پیشرفت شـهر به جوانان اعتماد داشتید، بینهایت سپاسگزارم. از یکایک شما عزیزان طلب بخشش، حلالیت و دعای خیر دارم و از خداوند متعال صحت، سلامت و موفقیت شما را خواستارم.
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار
ارادتمند شما
حمید نریمانی
فروردین 1394
حکایت می کنند که روزی انوشیروان عادل به شکار رفته بود. در شکارگاه صیدی را کباب کردند تا بخورند. نمک نداشتند. یکی از غلامان به روستا رفت تا نمک بخرد. انوشیروان گفت، نمک را به قیمت بخر تا رسم بدی را در این روستا، بنیان نگذاری.
اطرافیان پرسیدند، که از این مقدار اندک، چه نقصی پدید خواهد آمد؟
انوشیروان پاسخ داد، بنیاد ظلم در جهان از نخست بسیار اندک بود. هر کس آمد به آن مقداری افزود تا بدین پایه که امروز می بینید رسید.
(اگر شاه از باغ رعیت، یک سیب بخورد، غلامان او درختهای باغ را ریشه کن خواهند کرد. یا اگر سلطان از روی بی عدالتی پنج عدد تخم مرغ از زیر دستانش بگیرد، لشکریانش هزار مرغ را به سیخ می زنند و می خورند.)
اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی برآورند غلامان او درخت از بیخ
به پنج بیضه که سلطان ستم روا دارد زنند لشکریانش هزار مرغ به سیخ
یک گل، یک گیاه وقتی شاداب و با طراوت می ماند که لقمه های آن پاک باشد. یعنی هوا و آب پاک در اختیار آن قرا گیرد. ما آدم ها هم همینطور هستیم. وقتی شاداب و سرزنده و سر حالیم که مواظب لقمه های مان باشیم ولقمه های مان پاک و طیب و طاهر باشد. این است که قرآن کریم می فرماید:
وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ
مردم لقمه های حرام را مصرف نکنید
چون بُلبلم در باغ دل، ننگ است اگر جغدی کنم
چون گلبنم در گلشنش، حیف است اگر خاری کنم
مولانا جلال الدین رومی
به نام حضرت دوست
با تقدیم سلام و عرض ادب خدمت همه ی همشهریان گرامی
برای داشتن شهری سالم و لایق مردم باید تلاش کرد تا آن را ساخت، به بیان بهتر شهر سالم را باید ساخت نه در آرزوی آن بود و هیچ تلاشی نکرد. در راه ساختن شهری آباد و توسعه یافته لازم است تا همیشه از طرح ها و برنامه های توسعه ای بهره برد و برنامه های جدید و تازه ای پیشنهاد داد تا به هدف خود برسیم.
با توجه به سخنان بالا و از آنجائیکه هادی شهر از ظرفیت های خوبی در توسعه و پیشرفت بهره مند می باشد، می توان به فردایی بهتر و آبادتر امیدوار بود، اما شرطی اساسی در این مسیر وجود دارد و آن قبول، حمایت و تشویق در راه پیاده سازی آن برنامه ها و طرح هاست. در این مدت یعنی حدود 16 ماه از حضور ما در عرصه ی شورای اسلامی طرح های خوبی عملیاتی شد و برنامه های مناسبی در دست اقدام می باشد، ولی متأسفانه برخی طرح ها نادیده گرفته شدند و یا با بی محلی به گوشه ای نهاده شدند. تصمیم بنده بر این قرار گرفت تا جایی که می توانم برنامه ها و طرح هایی که ارائه شد را در اینجا برای شما بیان نمایم تا آگاهی نسبی از برنامه های شورای اسلامی و شهرداری داشته باشید.
یکی از معضلات اساسی شهرهای شمالی کشور، بحث زباله می باشد که بسیاری شهرها با آن دست به گریبانند و در برخی مواقع دست پیروز مربوط به زباله ها بوده است! طرح های جامعی در خصوص زباله، جمع آوری آن، تفکیک زیاله از مبدأ و بازیافت آن وجود دارد و می توان از آن ها بهره گرفت. تفکیک زباله از مبدأ که به مبادی تولید زباله مربوط می باشد در شهرهای کوچک از منازل آغاز می شود. برای این کار و فرهنگ سازی در این زمینه نیز چه بسیار طرح هایی که وجود دارند و شهرداری های گوناگون از آن ها بهره گرفته اند و همچنان در پی بهتر شدن این فرایند می باشند.
از آنجا که فرهنگ سازی در هر زمینه ای را می توان از خردسالی و کودکی آغاز نمود، توجه به نقش کودکان و دانش آموزان اهمیت بالایی دارد. به عنوان مثال راهنمایی و رانندگی در خصوص فرهنگ رانندگی در جامعه با برنامه هایی وسیع در مدارس به دنبال درونی کردن این فرهنگ در دانش آموزان بوده اند که می توان آن را تا اندازه ای موفق دانست. با طرح هایی مانند همیار پلیس و آشنایی کودکان با قوانین راهنمایی و رانندگی تلاش شده است تا کودکان را از سنین پایین با این قوانین و فرهنگ مربوط به آن آشنا کنند به امید اینکه در بزرگسالی به رعایت آن قوانین مبادرت بورزند. با توجه به اینکه این تجربه، موفیقت نسبی به دنبال داشته است، نقش کودکان در فرهنگ جامعه نمود خود را نشان داده است، و می توان بر این قشر از افراد جامعه برنامه ریزی کرد تا در طرح های دیگر از آن ها یاری گرفت. در بحث تفکیک زباله از مبدأ طرح هایی در سطح شهرها پیاده شده که خانم های خانه دار را تشویق به تفکیک زباله در خانه ها می نماید و با ارائه ی زباله های خشک به ایستگاه های مربوط به آن، با دادن مواد شوینده و بهداشتی در صدد تشویق این عزیزان در ادامه ی این فعالیت می باشند. بنده با توجه به مواردی که بیان داشتم در حدود دو ماه قبل در جلسه ی مشترک اعضای شورای اسلامی شهر و کارکنان شهرداری به ارائه ی طرحی پرداختم که علی رغم استقبال برخی عزیزان، با بی توجهی دیگر دوستان جامه ی عمل به خود نپوشید. بر حسب وظیفه بر آن شدم تا شما بزرگواران را نیز از آن آگاه کنم تا وظیفه ی خود را انجام داده باشم.
با توجه به نقش کودکان و دانش آموزان در فرهنگ سازی، پیشنهاد داده بودم که بحث تفکیک زباله از مبدأ را از مدارس آغاز کنیم و دانش آموزان را تشویق به این عمل نمائیم. از بروشورها و کارتون هایی که در این خصوص وجود دارد به آن ها داده شود و آن ها را نسبت به این مسئله آگاه نمود و از آن ها تقاضا کرد تا در تفکیک زباله تلاش داشته باشند. به عنوان پاداش برای آن ها، بعد از جمع آوری زباله های خشک در منازل و تحویل آن ها به ایستگاه های مربوط به جمع آوری زباله های خشک، با ارائه ی لوازم کمک آموزشی مانند دفتر، مداد، خودکار، مداد رنگی و... تلاش شود تا آن ها در این راه تشویق شوند و با انگیزه ای بیشتر به انجام این عمل بپردازند.
تصور می شود با توجه به تجربه ی راهنمایی و رانندگی در این خصوص و اینکه آموزش پذیری کودکان بیشتر و بهتر از بزرگسالان صورت می گیرد، روند رشد فرهنگ تفکیک زباله بهتر و زودتر عملیاتی شود. متأسفانه استقبالی از این طرح از سوی مجموعه ی همکاران صورت نگرفت و این طرح مانند طرح هایی دیگر نادیده گرفته شد و تا امروز هیچ گونه اقدامی در رابطه با آن صورت نگرفت. باید توجه داشت که طرح فوق نیازمند مشارکت بسیاری از عزیزان در سطح شورای شهر، شهرداری و مدارس می باشد که اگر تصمیم بر عملیاتی شدن آن گرفته شود، می توان به آینده ای روشن در این رابطه امید داشت.
تلاش خواهم کرد تا طرح های دیگری که می تواند به آبادانی شهرمان کمک نماید در اینجا مطرح نمایم، به امید آگاه شدن دوستان و همشهریان عزیز و حمایت آنان در عرصه های گوناگون.
در پناه حضرت حق پاینده باشید.
یا نور
شیخ اجل، سعدی حکایتی نقل کرده است که در بخشی از آن آمده است: «حُکما گویند چار کَس از چار کَس به جان برنجند: راهزن از والی و دزد از پاسبان و فاسق از سخن چین و روسپی از محتسب و آن را که حساب پاک است از محاسب چه باک است.» اما متأسفانه سعدی و حکیمان قدیم گمان نمی کردند روزگاری فرا رسد که این چار کس نه تنها از آن چار کس به جان نمی رنجند، بلکه به جان مشتاق دیدار هم باشند و دست در دست هم به کار مشغول گردند!
این مطلب را به این خاطر نقل کرده ام که اخیراً احمد توکلی از شکل گیری «فساد سیستماتیک» خبر داد و در تعریف آن، اینگونه بیان داشته است: «فساد سیستماتیک به مرحلهای از فساد اطلاق میشود که نهادهای مسوؤل مبارزه با فساد خودشان به درجاتی از فساد مبتلا هستند.» درباره ی چرایی و چگونگی ابتلا به این بیماری اجتماعی از جوانب گوناگونی می توانیم به بحث بپردازیم.
نقص قانون در برخورد با متخلفان، عدم پاسخ گویی در قبال قانون، پوپولیسم رفتاری و هیاهو و اقدامات غیرقانونی نظام اداری، اجتماعی و اقتصادی کشور را می توان از علل وقوع و گسترش این بیماری در جامعه دانست. در کنار این موارد یکی دیگر از دلایلی که می توان آن را عامل شیوع فساد در ادارات ایران یاد کرد، ریالی شدن تخلفات است. زمانی که شخص متخلف آگاه باشد می تواند با پرداختن مبلغی مشخص یا هدیه ای خاص، از پسِ خلافی که کرده است برآید، با آرامش خاطر به کار خود می پردازد. وقتی هیچ گونه برخورد قاطعی با متخلفان در ادارات صورت نمی گیرد و افراد حاضر در دستگاه ناظر بر فساد ادارات همگام با مفسدان می گردند و با توجه به آگاهی نسبی از قوانین آنان، که آن هم در جهت تبرئه ی تخلفات خود یا همراهان خودشان می باشد، از این زمین شوره زار نمی توان جز خس بهره ای دیگر انتظار داشت.
یک نمونه از اقداماتی که علی رغم تفاوت دیدگاه ها تا اندازه ای در کاهش تخلفات و به نوعی فساد مؤثر بوده است، ثبت جرائم رانندگی توسط دوربین های مداربسته است. با توجه به افزایش نرخ جریمه های رانندگی و ثبت آن ها توسط دوربین های مداربسته، همچنین عدم امکان کاهش یا نادیده گرفتن آن در مراجع قانونی، رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی حداقل در جلوی این دوربین ها افزایش یافته است. به عبارتی وقتی یک شخص از عواقب انجام عملی خلاف قانون بترسد، و برخورد قانونی با تخلفات به گونه ای باشد که همه در برابر آن یکسان باشند و راه های گریز از قانون محدود باشد، در آن شرایط می توان اندک امیدی به کاهش فساد داشت. اما وقتی یک شخص می داند که بعد از انجام عملی خلاف قانون می تواند از عواقب آن عمل بگریزد، و متأسفانه اگر مأمور جلوگیری و مبارزه با فساد و تخلف را همگام و همراه خود ببیند، دیگر چه امیدی به درمان این بیماری خواهد بود؟
یا حق